Saturday, June 1, 2024

قانون ۳/۵ درصد چیست

 




آیا اگر جنبشی ۳/۵ درصد از جمعیت را به خیابان‌ها بکشاند، حتماً پیروز خواهد شد؟

اریکا چنووت

قاعده‌ی ۳/۵ درصد چیست؟[۱]              

بر اساس این قاعده، هیچ انقلابی که ۳/۵ درصد از جمعیت کشور را به مشارکت فعال در مهم‌ترین رویداد آن ــ خواه مبارزه‌، تظاهرات سراسری یا شکل‌ دیگری از عدم‌همکاریِ گسترده ــ ترغیب کرده باشد شکست نخورده است. من این اصطلاح را در سال ۲۰۱۳ در سخنرانی تِدِکس وضع کردم. از آن زمان به بعد، جنبش‌های گوناگونی در گوشه و کنار دنیا ــ از «طغیان علیه انقراض» در سال‌های ۲۰۱۹-۲۰۱۸ تا «جنبش نور شمع» در کره‌ی جنوبی در سال‌های ۲۰۱۶-۲۰۱۷ ــ به عدد ۳/۵ درصد اشاره کرده‌اند تا مردم را به مشارکت ترغیب کنند و ظرفیت خود را برای ایجاد تغییر بسنجند.

دیگر پژوهشگرانِ علاقه‌مند به انقلاب‌ها و اعتراضاتِ گسترده نیز در این مورد گمانه‌زنی کرده‌اند. برای مثال، مارک لیچباک در کتاب وضعیت دشوار طغیانگران (۱۹۹۴) از «قاعده‌ی ۵ درصد» نام می‌برد.[2] بنا به این قاعده الف) هیچ دولتی نمی‌تواند در برابر مخالفت ۵ درصد از جمعیت مقاومت کند، و ب) در هیچ طغیان و انقلابی نمی‌توان به بسیج بیش از ۵ درصد از جمعیت امیدوار بود زیرا بسیاری از مردم «مفت‌خوری» را ترجیح می‌دهند ــ یعنی می‌خواهند از مخاطره‌جوییِ دیگران سود ببرند بی‌آنکه خودشان را به خطر بیندازند.


آیا این امر به این معناست که اگر جنبشی ۳/۵ درصد از جمعیت را به خیابان‌ها بکشاند، حتماً پیروز خواهد شد؟

ضرورتاً نه. نخست باید گفت که این عدد مبتنی بر داده‌های مربوط به رویدادهایی است که در گذشته رخ داده است، نه آنچه باید همیشه در آینده رخ دهد. این گرایش تاریخی پیش از آنکه کسی از آن آگاه باشد، وجود داشت. کسی نمی‌داند که آیا وقتی مردم آگاهانه بکوشند تا این درصد از جمعیت را به خیابان‌ها بکشانند، باز هم این قاعده صادق خواهد بود یا نه ــ به‌ویژه اگر این کار بدون برنامه‌ریزی، سازمان‌دهیِ اجتماعی، آموزش و آماده‌سازی‌ای انجام شود که قبلاً برای بسیج چنین تعداد زیادی از مردم توسط جنبش‌ها لازم بود.


دوم اینکه به‌سختی می‌توان تصور کرد که پیش از ظهور رسانه‌های دیجیتال، جنبشی می‌توانست بدون همدلیِ عمومیِ گسترده، ۳/۵ درصد از جمعیت را بسیج کند. گرچه هیچ راهی برای سنجش دقیقِ افکار عمومی درباره‌ی دولت‌ها یا جنبش‌های بزرگِ مخالف آنها وجود ندارد، اما به احتمال زیاد جنبش‌های انقلابیِ موفق از همدلی و حمایتِ چشمگیر مردم بهره‌مند بودند، حتی اگر تنها درصد نسبتاً کوچکی از جمعیت به طور فعال در این جنبش‌ها مشارکت می‌کردند. برای مثال، شاید ۸۰ درصد از مصری‌ها در سال ۲۰۱۱ خواهان کناره‌گیریِ حسنی مبارک از قدرت بودند، هرچند تقریباً فقط یک درصد از جمعیت برای عزل او به خیابان‌ها سرازیر شدند.


سوم اینکه قاعده‌ی ۳/۵ درصد مبتنی بر محاسباتِ من بر اساس بازه‌ی زمانیِ مشخصی است. این عدد، تخمینی است از میزان مشارکت در زمان اوج جنبش (معمولاً یا تظاهرات انبوه در مبارزات خشونت‌پرهیز، یا حداکثر تعداد مبارزان در مبارزات مسلحانه). در نتیجه، این قاعده نحوه‌ی گسترش مشارکت به مرور زمان را در نظر نمی‌گیرد. شاید عوامل مهم عبارت‌اند از تأثیراتِ انباشتی و فزاینده‌ی مشارکتِ انبوه و ناآرامیِ گسترده. شاید برای پیش‌بینیِ موفقیتِ یک جنبش بهتر باشد که تکانه (momentum) را ــ که به جِرم و سرعت ربط دارد ــ در نظر بگیریم و نه خودِ اعدادِ خام را.[3]


سرانجام اینکه این یافته مبتنی بر رویدادهایی بسیار نادر است. از سال ۱۹۴۵ تا سال ۲۰۱۴، فقط ۱۸ مورد از ۳۸۹ کارزار مقاومت توانستند ۳/۵درصد از جمعیت یا بیشتر را به مشارکت ترغیب کنند. این کمتر از ۵ درصد از کل انقلاب‌های رخ‌داده در این دوره را دربرمی‌گیرد.

آیا قاعده‌ی ۳/۵ درصد استثناهایی هم دارد؟


داده‌های منتشرشده در سال ۲۰۱۹ نشان می‌دهد که قاعده‌ی ۳/۵ درصد، به استثنای دو مورد، هنوز صادق است.[4] اولین مورد عبارت است از شورش سال ۱۹۶۲ در برونئی، که طی آن بنا به گزارش‌ها چهار هزار نفر ــ ۴ درصد از کل جمعیت ۹۰ هزار نفریِ این کشور ــ مبارزه‌ی مسلحانه‌ای را آغاز کردند که نافرجام ماند.


اما برونئی کشور کوچکی با نظام سلطنتی است و نمونه‌ی نسبتاً نامتعارفی به شمار می‌رود. در آنجا «ارتش آزادی‌خواه کالیمانتانِ شمالی» کوشید تا سلطانِ متکی به حمایت بریتانیا را از اریکه‌ی قدرت به زیر بکِشد؛ هدف شورشیان این بود که نگذارند سلطان، برونئی را به مالزی ملحق کند. پس از تنها ده روز، سلطان به‌سرعت شورش را سرکوب کرد. ارتش برونئی به حکومت وفادار ماند. عجیب آنکه دولت بریتانیا مأموران گشتِ منطقه‌ای خود را برای کمک به افزایش ثبات برونئی به این کشور فرستاد. یک سال بعد، سلطان از تصمیمِ خود مبنی بر الحاق برونئی به مالزی منصرف شد اما در قدرت باقی ماند. بر اساس معیارِ ما، این مبارزه نوعی شکست به شمار می‌رود ــ به‌رغم این واقعیت که نتیجه‌ی مطلوبِ مبارزان بیش از یک سال بعد حاصل شد.


دومین استثنا عبارت است از قیام نافرجام بحرینی‌ها علیه مَلِک حَمَد در فاصله‌ی سال‌های ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۴. در ۲۲ فوریه‌ی ۲۰۱۱، بنا به گزارش‌ها یک‌صد هزار نفر، معادل بیش از ۶ درصد از جمعیت، در تظاهرات بزرگی شرکت کردند. در هفته‌ها و ماه‌های بعد، حکومت با توسل به خشونت به سرکوب معترضان پرداخت، و به روی آنان آتش گشود، مخالفان را به زندان انداخت، و زندانیان سیاسی را شکنجه کرد. پس از چند هفته، اکثر تظاهرکنندگان به خانه رفتند، و اعتراضات عمدتاً فروکش کرد.


در مورد بحرین دو نکته را باید در نظر گرفت. اول اینکه مخالفان با دشمن فوق‌العاده قدرتمندی مواجه بودند. بحرین نظامی سلطنتی است که در آن اقلیتِ سنّی‌مذهب با حمایت عربستان سعودی ــ یک قدرت مهم منطقه‌ای ــ و ایالات متحده‌ی آمریکا در قدرت باقی مانده است. همچون حکومت برونئی در دهه‌ی ۱۹۶۰، رهبران بحرین می‌توانستند به نیروهای خارجی، از جمله ارتش عربستان سعودی و نیروهای امنیتیِ خصوصی، تکیه کنند. این امر شانس روگردانیِ نیروهای امنیتی از حکومت را کاهش می‌داد. علاوه بر این، به علت ضعف رهبری و فقدان سازمان‌دهیِ پایدار در درون جنبش، معترضان نتوانستند تظاهرات را با اعتصابات و دیگر شکل‌های عدم‌همکاری جایگزین کنند. در نتیجه، پس از اینکه دولت حدود صد نفر را کُشت و مخالفان اصلی را دستگیر کرد، اعتراضات و تظاهرات فروکش کرد.


در این دو مورد، مشارکتِ انبوه نسبتاً کوتاه‌مدت بود. شاید قاعده‌ی ۳/۵ درصد در صورتی صادق باشد که بتوان مشارکت تعداد زیادی از مردم را برای مدت طولانی‌تری تداوم بخشید. یا شاید قاعده‌ی ۳/۵ درصد در مورد نظام‌های سلطنتیِ کوچکِ متکی به نیروهای کمکیِ نظامیِ خارجیِ قدرتمند صادق نباشد. اگر چنین شرایط نادری را نادیده بگیریم، به نظر می‌رسد که این قاعده معتبر باشد. اما به هر حال، این بیشتر نوعی قاعده‌ی کلی است و نه قانونی تغییرناپذیر.[5]


کدام کارزارها بیشترین درصد از مشارکت مردمی را جلب کرده‌اند؟


از سال‌ ۱۹۴۵ تا سال ۲۰۱۴، ۳۲ انقلاب در زمان اوج بسیج مردم، شاهد مشارکت حداقل ۲ درصد از جمعیت بوده‌اند.


۲۴ مورد از این ۳۲ انقلاب بزرگ، به موفقیتِ تمام‌عیار دست یافتند (۷۵درصد)، در حالی که ۲۷ مورد از این ۳۲ انقلاب (۸۴ درصد) به موفقیت کامل دست یافتند یا دولت را به عقب‌نشینی و واگذاریِ امتیازات مهم واداشتند.


البته بسیاری از دیگر نمونه‌های بسیجِ انبوه مردم هم میلیون‌ها نفر را به مشارکت ترغیب کردند اما ضرورتاً به جنبش‌های انقلابیِ منتهی به تغییر پایدار تبدیل نشدند. برخی از بزرگ‌ترین نمونه‌ها عبارت‌اند از:


ایالات متحده، ۱۹۶۹. میلیون‌ها نفر کلاس‌ها و پردیس‌های دانشگاهی را ترک کردند و در اعتراض به سربازگیری و جنگ ویتنام تظاهرات بزرگی به راه انداختند و خواهان پایان یافتن این جنگ شدند.

ایالات متحده، ۱۹۷۰. میلیون‌ها نفر با سازمان‌دهیِ تظاهرات، جلسات بحث آزاد، پروژه‌های اجتماعی، و فعالیت‌های معطوف به آگاهی‌بخشی، خواهان عدالت زیست‌محیطی شدند، و در نهایت اولین «روزِ زمین» به طور رسمی گرامی داشته شد.

تظاهرات جهانی، ۲۰۰۳. بنا به گزارش‌ها، ۱۰ میلیون نفر در سراسر جهان در اعتراض به آماده‌شدن دولت جورج دابلیو. بوش برای جنگ با عراق به خیابان‌ها سرازیر شدند.

ایالات متحده، ۲۰۱۷. چهار میلیون نفر در اعتراض به آغاز ریاست‌جمهوریِ دونالد ترامپ در «راه‌پیماییِ زنان» شرکت کردند، و در خیابان‌های واشنگتن دی. سی و شهرهای کوچک و بزرگِ سراسر کشور راه‌پیمایی کردند. این بزرگ‌ترین تظاهرات یک‌روزه در تاریخ آمریکا بود.[6] به احتمال زیاد، ۱/۸ درصد از کل جمعیت آمریکا در این تظاهرات شرکت کردند. بی‌تردید این عدد چشمگیر است اما تنها کمی بیشتر از رقم میانگین برای یک کارزار مقاومت مدنی است ــ و فقط اندکی بیش از نیمی از رقم لازم برای تغییر انقلابی است.

هند، ۲۰۲۰. میلیون‌ها نفر در اعتراض به تصویب «لایحه‌ی متمم شهروندی» توسط مجلسِ تحت کنترلِ نارِندرا مودی، نخست‌وزیر، دست به اعتصاب عمومی زدند. بر اساس این لایحه، شهروندیِ هندوستان تنها در صورتی به مهاجران پاکستانی، بنگلادشی و افغانستانی اعطا می‌شود که مسلمان نباشند. به نظر بسیاری، این لایحه نوعی حمله به ۱۹۵ میلیون مسلمان هند بود، گروه اقلیتی در کشوری که بیش از پیش به ناسیونالیسم هندوی راست‌گرا روی آورده است.

 


آیا قاعده‌ی ۳/۵ درصد در مورد کارزارهایی که در پی دستیابی به نتایج بزرگی مثل عزل رهبرِ کشور یا کسب استقلال نیستند هم صادق است ــ برای مثال، کارزارهای حمایت از محیط زیست یا مخالفت با دولت‌های محلی، شرکت‌های تجاری یا مدارس؟


کسی نمی‌داند. قاعده‌ی ۳/۵ درصد مبتنی بر نوع بسیار خاصی از انقلاب‌ها بوده که هدف خاص، مشخص و بزرگی داشته‌اند ــ هدفی که دستیابی به آن بسیار دشوار بوده است. ممکن است که دیگر انواع کارزارها نیز با سطح مشابهی از مشارکتِ عمومی به موفقیت دست یابند اما هنوز داده‌های جهانیِ معتبری درباره‌ی مشارکت در دیگر انواع جنبش‌ها نداریم.


 


اینکه اقلیت کوچک ۳/۵ درصدی می‌تواند هر دولتی را سرنگون کند چه پیامدی برای دموکراسی دارد؟


فراموش نکنید که اکثر جنبش‌هایی که می‌توانند ۳/۵ درصد از جمعیت را به خیابان‌ها بکشانند، در واقع حامیانِ بسیار بیشتری دارند. هرچند هیچ راهی برای سنجش دقیق افکار عمومی در همه‌ی بحران‌های ملی وجود ندارد، اما در اکثر مواردی که ۳/۵ درصد از جمعیت حاضر بودند تا در ملأ عام ظاهر شوند، آن جنبش از حمایتِ چشمگیرِ مردم بهره‌مند بود. فعالیت‌های موفق جنبش حقوق مدنیِ آمریکا در سال‌های ۱۹۶۴ و ۱۹۶۵ را در نظر بگیرید. هرچند فقط چندصد هزار نفر به طور فعال در راه‌پیمایی‌ها، تحصن‌ها، تحریم‌ها، و دیگر فعالیت‌ها مشارکت داشتند اما اکثر آمریکایی‌ها طرفدار نوعی قانون جامع حقوق مدنی بودند.[7] توانایی یک جنبش در جلب مشارکت ۳/۵ درصد از جمعیت، تقریباً بی‌تردید حاکی از آن است که اکثر مردم از آن جنبش حمایت می‌کنند. کشاندن چنین اقلیتِ پرشماری به خیابان‌ها به احتمال زیاد نتیجه، و نه علتِ، حمایت عمومی از آن جنبش است.[8]


علاوه بر این، به یاد داشته باشید که هرچند قاعده‌ی ۳/۵ درصد به رویدادی در اوج جنبش اشاره می‌کند، اما مقاومت مدنی به‌عنوان یک روش، به‌ندرت صرفاً شامل رویدادی است که تعداد زیادی از مردم را به خیابان‌ها بکشاند. مقاومت مدنی، کارزارِ سازمان‌یافته‌ی مستمری با هدفی مشخص است که بنا به ضرورت از تاکتیک‌های گوناگونی استفاده می‌کند.


 


برگردان: عرفان ثابتی


اریکا چنووت استاد دانشکده‌ی کِنِدی و مؤسسه‌ی مطالعات عالی رادکلیف در دانشگاه هاروارد است. آنچه خواندید برگردان بخش‌هایی از کتاب زیر است:


Erica Chenoweth (2021) Civil Resistance, Oxford University Press.


[1] چند بخش بعدی مبتنی بر اثر زیر است:


Erica Chenoweth (2020) ‘Questions, Answers, and Some Cautionary Updates Regarding the 3.5% Rule’, Carr Center Discussion Paper Series 2020-005. Kennedy School of Government, Harvard University.


[2] Mark Irving Lichbach (1994) The Rebel’s Dilemma, Ann Arbor: University of Michigan Press.


[3] Chenoweth, Erica, and Margherita Belgioioso. 2019. “The Physics of Dissent and the Effects of Movement Momentum.” Nature Human Behaviour 3(10): 1088–1095.


[4] Chenoweth, Erica, and Christopher W. Shay. 2019. NAVCO 2.1 Dataset. Harvard Dataverse.


[5] Chenoweth, Erica. 2020b. “Questions, Answers, and Some Cautionary Updates Regarding the 3.5% Rule.” Carr Center Discussion Paper Series 2020-005. Kennedy School of Government, Harvard University.


[6] Chenoweth, Erica, and Jeremy Pressman. 2017, February 7. “This Is What We Learned by Counting the Women’s Marches.” Washington Post, Monkey Cage, https://www.washingtonpost.com/news/monkey-cage/wp/2017/02/07/this-is-what-we-learned-by-counting-the-womens-marches/.


[7] Mazumder, Soumyajit. 2018. “The Persistent Effect of U.S. Civil Rights Protests on Political Attitudes.” American Journal of Political Science 62(4): 922–935; Wasow, Omar. 2020. “Agenda Seeding: How 1960s Black Protests Moved Elites, Public Opinion, and Voting.” American Political Science Review 114(3): 638–659.


[8] Johnstad, Petter Grahl. 2012. “When the Time Is Right: Regime Legitimacy as a Predictor of Nonviolent Protest Outcome.” Peace & Change 37(4) (October): 516–543.


 جامعه‌ شناسی

 اریکا چنووت  ایران  تظاهرات  انقلاب  مقاومت مدنی  جنبش اجتماعی  اعتصابات  عرفان ثابتی

منبع آسو


******


قانون ۳.۵ درصد؛ چطور اقلیتی کوچک دنیا را عوض می‎کند

دیوید رابسون

بی‌بی‌سی


اعتراض‎ها در هنگ‎کنگ برای مخالفت با طرح جنجالی استرداد مجرمان به خاک اصلی چین آغاز شد

بنابر یک نظریه، احتمال موفقیت اعتراض‎های بدون خشونت دو برابر درگیری‎های مسلحانه است و مبارزاتی که تعداد شرکت‎کنندگان در آن‎ها به ۳.۵ درصد از جمعیت کل رسیده، هرگز در ایجاد تغییر با شکست مواجه نشده‎اند.


هنگ‎کنگ از ماه ژوئن کانون تظاهرات مسالمت آمیز گسترده در اعتراض به طرح جنجالی استرداد مجرمان به خاک اصلی چین بود و هر چند این قانون لغو شد، افزایش خشم و ناامیدی مردم باعث شد این اعتراضات به خشونت کشیده و پلیس با معترضان درگیر شود. آن‎ها برای متفرق کردن مردم به استفاده از گاز اشک‎آور و شلیک گلوله‌های پلاستیکی متوسل شدند و عده‎ای را هم بازداشت کردند.


با همه این‎ها اعتراضات هنگ‎کنگ هنوز مسالمت‎آمیز به حساب می‎آید. فعالان سیاسی خواسته‎های بیشتری دارند که آزادی معترضان بازداشت شده و انجام تحقیقات در رابطه با خشونت پلیس را شامل شده است.


سوال اینجاست که معترضان هنگ‎کنگی برای رسیدن به خواسته‎های خود چقدر شانس دارند؟ تعداد شرکت‎کنندگان در اعتراض‎ها و نحوه عملکرد آن‎ها می‎تواند در پاسخ به این سوال مؤثر باشد.


مبارزات بدون خشونت

در سال ۱۹۸۶، میلیون‎ها فیلیپینی به خیابان‎های مانیل، پایتخت کشور ریختند و به شکلی مسالمت آمیز علیه خشنونت دولت و تقلب در انتخابات اعتراض کردند. در روز چهارم این اعتراض‎ها که به "جنبش قدرت مردم" معروف است، فردیناند مارکوس، رئیس جمهور وقت کشور کناره‎گیری کرد.


در سال ۲۰۰۳، مردم گرجستان در اعتراضاتی بدون خون‎ریزی، ادوارد شواردنادزه، رئیس جمهور کشور را وادار به کناره‎گیری کردند. معترضان در حالی که گل سرخ به دست داشتند، به ساختمان مجلس یورش بردند و به همین دلیل این رویداد در تاریخ با نام " انقلاب گل سرخ" ثبت شد.


مبارزات مسالمت‎آمیز در سودان و الجزایر در اوایل سال جاری باعث شد رؤسای جمهور این دو کشور بعد از چندین دهه حکومت در نهایت کناره‎گیری خود را اعلام کنند.


در همه این نمونه‎ها، مقاومت مدنی اعضای معمولی جامعه بیش از فعالیت‎های نخبگان سیاسی در ایجاد تغییرات بنیادین موثر بوده است.


این طور که به نظر می‎آید دلایل اخلاقی زیادی برای روی آوردن به راهکارهای بدون خشونت وجود دارد، اما تحقیقات اریکا چنووت، استاد علوم سیاسی در دانشگاه هاروارد نشان می‎دهد نافرمانی مردمی نه تنها یک گزینه اخلاقی که قدرتمندترین راه برای شکل دادن به سیاست جهانی به حساب می‎آید.


چنووت با مطالعه روی صدها کارزار که در سده اخیر شکل گرفته‌اند، به این نتیجه رسیده که شانس دستیابی به هدف در مبارزات مسالمت‎آمیز دو برابر اعتراض‎هایی است که به خشونت کشیده می‏شوند. او می‌گوید هر چند عوامل مختلفی در میزان دقیق پویایی این مبارزات دخیل هستند اما حضور فعالانه ۳.۵ درصد از جمعیت در آن‎ها کافی است تا تغییرات سیاسی جدی به همراه داشته باشند.


تأثیر نظریه چنووت در اعتراض‌های اخیر گروه "شورش علیه انقراض" آشکارا به چشم می‎خورد. پایه‎گذاران این اعتراضات می‎گویند به طور مستقیم از یافته‎های این پژوهشگر الهام گرفته‎اند. اما سوال اینجاست که اریکا چنووت چطور به چنین نتیجه‎ای رسیده است؟

تظاهرات مردم در فیلپین که از حمایت میلیون‎ها نفر برخوردار بود موفق به براندازی حکومت مارکوس شد



تاریخچه طولانی

لازم به گفتن نیست که تحقیقات چنووت بر پایه فلسفه بسیاری از شخصیت‌های تأثیرگذار تاریخ شکل گرفته است. سوجرنر تروث، آمریکایی آفریقایی تبار فعال حقوق زنان و مخالف برده ‎داری، سوزان بی آنتونی، مبارز جنبش طرفداران حق رأی و انتخاب زنان در بریتانیا که به "سافرجت‎ها" معروف هستند، مهاتما گاندی، رهبر جنبش استقلال هند و مارتین لوتر کینگ، رهبر جنبش سیاهان آمریکا هر یک به شکلی ‎ بحث قدرت اعتراضات صلح‌آمیز را مطرح کرده‎اند.


با این حال خود چنووت اعتراف می‎کند وقتی در اواسط دهه ۲۰۰۰ میلادی تحقیقاتش را آغاز کرده، به این ایده که اقدام‎های بدون خشونت در بیشتر موقعیت‎ها می‎توانند از درگیری‎های مسلحانه تأثیرگذارتر باشند، بدبین بوده است.


به عنوان دانشجوی دکترا در دانشگاه کلرادو و در قالب یک کارگاه آموزشی که "مرکز بین المللی درگیری‌های بدون خشونت" راه انداخته بود، اریکا چنووت سال‎ها روی عوامل مؤثر بر ظهور تروریسم مطالعه کرد. این مرکز سازمانی غیرانتفاعی است که در واشنگتن واقع است.


او در این کارگاه با نمونه‎هایی از اعتراضات مسالمت‎آمیز آشنا شد که به تغییرات سیاسی ماندگار منجر شده بودند، از جمله انقلاب موسوم به " قدرت مردم" در فیلیپین. اما این واقعیت که تا آن زمان هیچکس به طور جامع میزان موفقیت اعتراضات مسالمت آمیز و مبارزات همراه با خشونت را با هم مقایسه نکرده بود، چنووت را به تعجب وامی‎داشت. دلیل این اتفاق شاید این بود که نمونه‎های مورد مطالعه صرفا با هدف سوگیر تأییدی انتخاب شده بودند.


او می‎گوید: " نسبت به این مسأله که آیا مقاومت بدون خشونت می‏تواند روشی تأثیرگذار برای دستیابی به تغییرات اساسی در جامعه باشد، کمی شک داشتم و این به من انگیزه می‎داد


مقاومت صلح‎آمیز در الجزایر به کناره‎گیری عبدالعزیر بوتفلیقه، رئیس جمهور پیشین این کشور بعد از بیست سال حضور در رأس قدرت انجامید


نمونه های به قدمت یک قرن

چنووت به همراه ماریا استفان، یکی از پژوهشگران مرکز بین المللی درگیری‌های بدون خشونت، اسناد و مدارک مربوط به مقاومت‎های مدنی و جنبش‎های اجتماعی بین سال‎های ۱۹۰۰ تا ۲۰۰۶ را به طور گسترده مورد بررسی قرار دادند، مجموعه‎ای از اطلاعات که از سوی سایر متخصصان در این زمینه هم تأیید شده بود.


آن‌ها در درجه اول روی اقداماتی تمرکز داشتند که به تغییر رژیم منجر شده بود. یک جنبش در صورتی موفق تلقی می‎شد که طی یک سال از زمان اوج خود به طور کامل به همه اهداف خود دست یافته و این دستاورد نتیجه مستقیم فعالیت‎هایش باشد.


برای مثال تغییر رژیم در نتیجه مداخله نظامی خارجی موفقیت به حساب نمی‎آمد. مبارزه‎هایی که شامل بمبگذاری، گروگانگیری، تخریب زیرساخت‎ها - و هر نوع صدمه فیزیکی به اشخاص و مکان‎ها- می‎شدند، خشونت‎آمیز به حساب می‎آمدند.


چنووت می‎گوید: " تلاش‎مان بر این بود که مقاومت بدون خشونت را به عنوان یک راهکار مورد آزمایشی بسیار سخت قرار دهیم." معیارهای چنووت و استفان برای تجزیه و تحلیل به قدری سختگیرانه بودند که جنبش استقلال هند به عنوان مثالی برای اعتراض غیرخشونت‎آمیز در نظر گرفته نمی‎شد، چون با وجود تأثیر عظیم اعتراضات مدنی، نمی‎توان نقش تعیین‎کننده نیروهای نظامی رو به کاهش بریتانیا در پیروزی این جنبش را نادیده گرفت.


در پایان این فرایند، چنووت و استفان موفق به جمع‎آوری اطلاعات مربوط به ۳۲۳ مبارزه مسالمت آمیز و خشونت‎بار شدند. نتیجه تحقیقاتشان هم بسیار قابل توجه بود و در کتابی به نام " چرا مقاومت مدنی نتیجه می‎دهد: منطق راهبردی درگیری بدون خشونت" چاپ شد


برگزاری تظاهرات بزرگ‎ کار سختی است اما احتمال این که آن‎ها به هدف خود برسند، بیشتر خواهد شد


قدرت جمعیت

به طور کل، احتمال موفقیت مبارزات مسالمت‎آمیز دو برابر مبارزات همراه با خشونت است. مبارزات بدون خشونت در ۵۳ درصد موارد به تغییر سیاسی منجر شده‎اند و این در حالیست که ۲۶ درصد از اعتراضات خشن به هدف خود رسیده‎اند.


این تا حدودی به قدرت نهفته در جمعیت مربوط می‎شود. چنورت معتقد است احتمال موفقیت اعتراضات غیرخشونت‎آمیز بالاتر است چون می‎توانند افراد بیشتری از گستره جمعیت‎شناسی وسیع‏تر را به کار گیرند و این خود ممکن است زندگی عادی مدنی و عملکرد جامعه را با اختلالاتی جدی روبرو کند.


از مجموع ۲۵ مبارزه بزرگی که این دو پژوهشگر رویشان مطالعه کردند، ۲۰ مورد مسالمت‎آمیز بودند و ۱۴ مورد از این مبارزه‎ها هم به طور کامل به موفقیت رسیده بودند. به طور کل، مبارزات بدون خشونت، مردم را ۴ برابر بیشتر (۲۰۰ هزار نفر) از اعتراضات همراه با خشونت (۵۰ هزار نفر) به خود جذب کرده بودند.


برای مثال مبارزات مردمی در فیلیپین علیه حکومت مارکوس در دوران اوج خود دو میلیون نفر را جذب کرد. این در حالیست که شورش‎های سال‎های ۱۹۸۴ و ۱۹۸۵ برزیل یک میلیون نفر شرکت‎کننده داشت و انقلاب مخملی چکسلواکی در سال ۱۹۸۹، ۵۰۰ هزار نفر را با خود همراه کرد.


چنووت می‎گوید: " برای شکل‎گیری قدرتی که تهدیدی جدی علیه دولت‎های متجاوز و اشغالگر به حساب بیاید، تعداد افراد شرکت‎کننده در مبارزه از اهمیت زیادی برخوردار است." و این طور که پیداست اعتراضات بدون خشونت بهترین راه برای دستیابی به حمایت‎های گسترده هستند.


وقتی حدود ۳.۵ درصد از کل جمعیت به شکلی مؤثر به یک مبارزه بپیوندند، موفقیت امری اجتناب‎ناپذیر خواهد بود.


چنووت می‎گوید: "هیچ کدام از مبارزات وقتی تعداد شرکت‎کننده‎هایشان در دوره اوج به ۳.۵ درصد از کل جمعیت رسیده، شکست نخوردند." او به این پدیده نام "قانون ۳.۵ درصد" را داده است. جنبش ‎های مردمی نظیر"انقلاب آوازخوانی " در استونی در دهه ۱۹۸۰ و انقلاب گل سرخ گرجستان در اوایل سال ۲۰۰۳، نمونه‎های برای این قانون به حساب می‎آیند.


فعالان گروه طرفدار محیط‎ زیست " شورش علیه انقراض" می‎گویند اعتراض‎شان از یافته‎های چنووت الهام گرفته شده است


دلیل موفقیت اعتراض‎های بدون خشونت چیست؟

چنووت می‎گوید در ابتدا خودش هم از نتایج تحقیقاتش شگفت‎زده شده است. اما حالا برای این واقعیت که اعتراضات مسالمت‌آمیز این سطح بالا از حمایت را به خود جلب می‎کنند، دلایل زیادی دارد. شاید بدیهی‎ترین دلیل این باشد که مبارزات خشونت‎آمیز، اشخاصی که از خونریزی متنفرند و از آن می‎ترسند را طرد می‎کند و این در حالیست که در اعتراضات صلح‎آمیز معترضان می‎توانند به اخلاقیات پایبند بمانند.


چنووت می‎گوید در اعتراضات بدون خشونت محدودیت‎های جسمی کمتری هم برای شرکت‎کنندگان وجود دارد. برای حضور در این مبارزات لازم نیست حتما سالم و روی فرم باشید. اما کارزارهای خشونت‎آمیز معمولا به جوانانی نیاز دارد که از نظر جسمی شرایط خوبی داشته باشند.


و با این که بسیاری از اشکال اعتراضات مسالمت‎آمیز همچنان با خطرات جدی همراه هستند - واکنش چین به تظاهرات میدان تیان‎آن‎من در سال ۱۹۸۹ را به یاد بیاورید- چنوورت معتقد است به طور کل صحبت کردن در رابطه با این مبارزات آسان‎تر است و به همین دلیل اخبار مربوط به آن‎ها می‎تواند در اختیار طیف وسیع‎تری از مخاطبان قرار بگیرد.


جنبش‎های خشونت‎آمیز اما از سوی دیگر، به سلاح نیاز دارند و از آنجایی که معمولا به شکل عملیات سری زیرزمینی صورت می‏گیرند، مردم کمتر در جریان آن‎ها قرار می‏گیرند.


کمپین‎های بدون خشونت با جذب حمایت‎های گسترده مردمی، شانس بالاتری برای همراه کردن پلیس و نیروهای نظامی با خود دارند و این‎ها همان گروه‎هایی هستند که دولت برای برقراری نظم به آن‎ها وابسته است.


وقتی میلیون‎ها نفر از مردم برای اعتراضات مسالمت‎آمیز به خیابان می‎ریزند، این احتمال وجود دارد که اعضای نیروی امنیتی از ترس وجود خانواده و دوستان خود در میان جمعیت از برخورد سختگیرانه با معترضان دوری کنند.


چنووت می‎گوید: "یا ممکن است با دیدن جمعیت مردم، به این نتیجه برسند که دیگر کار از کار گذشته و آن‎ها نمی‎خواهند به همراه این کشتی غرق شوند."


او می‎گوید: "اعتصاب‎های سراسری اگر قدرتمندترین روش مقاومت بدون خشونت نباشند، احتمالا یکی از قدرتمندترین روش‎ها به حساب می‎آیند." اعتصاب‎های سراسری البته برای معترضان دردسرهایی هم دارند و این در حالیست که سایر انواع اعتراض‎ها می‎توانند به طور کامل ناشناس باقی بمانند.


چنووت به دوران آپارتاید در آفریقای جنوبی اشاره می‎کند، زمانی که بسیاری از شهروندان سیاه‎پوست از خرید محصولات کمپانی‎هایی که مالکان سفیدپوست داشتند، سرباز زدند. این کار به بحران اقتصادی در میان طبقه ثروتمند سفیدپوست منجر شد، رویدادی که در اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی در پایان دادن به جداسازی نژادی مؤثر بود.


چنووت می‎گوید: "برای شرکت در مقاومت‎های مسالمت‎آمیز گزینه‎های زیادی وجود دارد و این نوع مبارزات در مقایسه با اقدامات مسلحانه خطرات فیزیکی کمتری برای افراد به همراه دارند، به ویژه زمانی که تعداد شرکت‎کنندگان بالا می‎رود. تکنیک‎های مقاومت بدون خشونت هم اغلب بیشتر قابل رویت هستند و به همین دلیل مردم راحت‎تر می‎توانند راهی برای حضور مستقیم در آن بیابند و فعالیت‎هایشان را به گونه‎ای هماهنگ کنند که بیشترین اختلال را ایجاد کند."



یافته های پژوهشگران توجه عده زیادی از دانشجویان را به خود جلب کرده است


یک رقم جادویی؟

همه این‌ها البته الگوهای بسیار کلی به حساب می‎آیند و با وجود این که مقاومت‌های مسالمت‎آمیز دو برابر درگیری‌های خشونت‌بار با موفقیت همراه هستند، باز هم در ۴۷ درصد موارد با شکست مواجه شده‎اند.


آنطور که در کتاب چنووت و استفان آمده، دلیل چنین اتفاقی این است که این دست از مبارزات هیچوقت از حمایت و قدرت کافی برای "تضعیف پایگاه قدرت طرف مقابل درگیری و حفظ انعطاف‎پذیری در رویارویی با سرکوب" برخوردار نبوده‎اند.


برخی از اعتراضات نسبتا بزرگ مسالمت‎آمیز هم با شکست مواجه شده‎اند، از جمله اعتراض علیه حزب کمونیست در آلمان شرقی در دهه ۱۹۵۰ که در دوره اوج خود ۴۰۰ هزار نفر ( نزدیک به ۲ درصد کل جمعیت) را با خود همراه کرد اما به نتیجه نرسید.


براساس مجموعه اطلاعات چنووثت موفقیت اعتراضات بدون خشونت تنها زمانی تضمین شده به نظر می‎آمد که ۳.۵ درصد از کل جمعیت به شکل فعالانه در آن شرکت داشند و البته جذب این سطح از حمایت هم حتی دستاورد چندان بزرگی به حساب نمی‎آید.


بنابر این اطلاعات، موفقیت یک جنبش مسالمت‎آمیز در بریتانیا به مشارکت فعالانه ۲ میلیون و ۳۰۰ نفر (نزدیک به دوبرابر جمعیت بیرمنگام، دومین شهر بزرگ بریتانیا) و در ایالات متحده به همراهی ۱۱ میلیون نفر از شهروندان این کشور (کمی بیشتر از کل جمعیت نیویورک )نیازمند است.


با این حال این واقعیت که کمپین‎های غیرخشونت‎آمیز تنها راه قابل اعتماد برای حفظ این شکل از مشارکت مردم هستند، انکارناپذیر است.


مطالعات اولیه چنووت و استفان برای اولین بار سال ۲۰۱۱ به چاپ رسید و یافته‎های آن‎ها از آن زمان توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. متیو چندلر از دانشگاه نوتردام در ایندیانا که تحقیقاتش بر مقاومت مدنی تمرکز دارد، می‎گوید: " هر چقدر هم در مورد تأثیر این دو نفر بر این مجموعه پژوهش‎ حرف بزنیم، کم است."


ایزابل برامزن، دانشجوی رشته مناقشات بین‎الملل در دانشگاه کپنهاگ معتقد است نتایج تحقیقات چنووت و استفان خیره‎کننده هستند: " امروزه این دیگر به عنوان واقعیت پذیرفته شده که احتمال موفقیت رویکردهای مسالمت‎آمیز از نمونه‎های همراه با خشونت آن بیشتر است."


او در مورد قانون ۳.۵ درصد می‎گوید این میزان شاید اقلیتی اندک به حساب بیاید اما این سطح از مشارکت فعالانه در یک جنبش احتمالا به این معناست که عده بیشتری از مردم به طور ضمنی با آن موافق هستند.


سایر عوامل تأثیرگذار

پژوهشگران در حال حاضر به دنبال یافتن سایر عواملی هستند که ممکن است در موفقیت یا شکست یک جنبش دخیل باشند. برای نمونه، برامزن و چندلر هر دو بر اهمیت اتحاد میان تظاهرکنندگان تأکید دارند.


برامزن به عنوان مثال به خیزش ناموفق بحرین در سال ۲۰۱۱ اشاره می‎کند. این مبارزه در ابتدا معترضان زیادی را با خود همراه کرد اما آن‎ها خیلی زود به دسته‎هایی تقسیم شدند که با هم به رقابت پرداختند. برامزن معتقد است نبود انسجام در نهایت مانع از این شد که این جنبش قدرت لازم برای ایجاد تغییر را بدست آورد."


اریکا چنووت به تازگی روی اعتراض‎هایی تمزکر کرده که دغدغه خودش هم به حساب می‎آیند، از جمله جنبش "جان سیاه‎پوستان مهم است" و راهپیمایی زنان در واشنگتن در سال ۲۰۱۷. او علاوه بر این به اعتراضات گروه "شورش علیه انقراض" که به دلیل حضور گرتا تونبرگ، فعال محیط زیست سوئدی محبوبیت پیدا کرده هم علاقمند شده است.


او می‎گوید: " علی‎رغم همه مقاومتی که در برابر تغییر وجود دارد، آن‎ها همچنان سر پا هستند. به نظر من این گروه هسته‎ای به شدت اندیشمندانه و حساب‎شده دارند. به نظر می‎آید آن‎ها همه غرایز لازم برای گسترش و آموزش از طریق کمپین‎های مقاومت بدون خشونت را دارند."


دست آخر اینکه اریکا چنووت معتقد است کتاب‏های تاریخ باید به جای تمرکز روی جنگ‎ها، به مبارزات مسالمت‎آمیز توجه بیشتری داشته باشند: " بیشتر داستان‎های تاریخی که برای یکدیگر تعریف می‎کنیم روی خشونت تمرکز دارند، و هر چند آن‎ها از هر جهت فاجعه به حساب می‎آیند ما همچنان به دنبال یافتن پیروزی در آن‎ها هستیم."


به عقیده او ما تمایل داریم موفقیت اعتراض‎های صلح‎آمیز را نادیده بگیریم: "آدم‎های معمولی تمام مدت درگیر فعالیت‎های قهرمانانه‎ای هستند که در عمل دنیا را تغییر می‌دهند، کارهایی که نیازمند کمی توجه و تجلیل هستند."


No comments:

Post a Comment