Friday, November 22, 2019

آیا به آتش کشیدن حوزه‌های علمیه در ایران نشانه تحول فکری است؟



آیا به آتش کشیدن حوزه‌های علمیه در ایران نشانه تحول فکری است؟
 امل عبد العزیز الهزانی (شرق الاوسط) - آنچه اخیراً در نیویورک تایمز در مورد نفوذ ایران در عراق، لبنان و سوریه منتشر شد، حقیقتی است که با این گزارش به یقین تبدیل شد و با خطی درشت برای جهانیان برملا گردید. برملاکردن چنین اسنادی از تلاش ایران برای نفوذ در عراق و مزدوری حاکمان بغداد درست در زمانی فاش شد که اعتراضات در شهرهای عراق، لبنان و شهرهای کوچک و بزرگ سراسر ایران را فرا گرفته و رژیم تهران و مزدوران منطقه‌ای آن در فلاکت و دربدری سیاسی و بحران بسر می‌برند. این اسناد نشان می‌دهد که رژیم جمهوری اسلامی اساس همه‌ی مشکلات منطقه است.
رژیم ایران و در رأس آن علی خامنه‌‎ای بر این باور بود که با گرانتر کردن قیمت بنزین و پیوند دادن افزایش سه برابری آن با تحریم‌های اقتصادی، افکار عمومی ایرانیان علیه واشنگتن برانگیخته خواهد شد و از این طریق نوعی همدردی و همدلی با رژیمی که به باور واهی خود «دشمنانش» او را ناچار به افزایش قیمت‌ بنزین کردند، به وجود خواهد آمد! غافل از اینکه ایرانیان علت این نابسامانی‌ها را که آنان را به چنین شرایطی رسانده، بیش از هر زمان دیگری درک کرده است: نظام جمهوری اسلامی!
ملت ایران خوب می‌داند چه کسانی باعث انزوای کشورشان شده‌اند و نیز خوب می‌داند که تحریم‌های غرب علیه ایران به دلایل عینی و شواهد بارز عملکرد مخرب رژیم حاکم بر تهران و دخالت‌هایش در منطقه و تلاش برای کسب اقتدار و سلطه بر دیگر کشورها و اتخاذ سیاست توسعه‌طلبانه و خصمانه در منطقه و حمایت تروریسم صورت گرفته و نه به دلیل توهم «دشمنی» آمریکا با ایران.
این تحریم‌ها در یک شبانه‌روز علیه جمهوری اسلامی شکل نگرفت بلکه تحریم‌ها به عنوان واکنشی در مقابل عملکرد مخرب رژیم ایران طی ۴۰ سال حکومت سیاه‌اش جامه عمل پوشیده‌اند. این تحریم‌ها از ابتدای حکومت ملایان در واکنش به بی‌اعتنایی آنها به تمام قوانین بین‌المللی آغاز شد [اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری دیپلمات‌های ایالات متحده]. این تحریم‌ها با قمار برنامه اتمی رژیم ایران از سال ۲۰۰۵ افزایش یافت همه تحریم‌ها هم از سوی آمریکا نبوده بلکه بخش بزرگی از آن را شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه حکومت ایران اعمال کرده است.
اما با وجود همه این فشارها که بیشترین تاثیرات منفی آن بر مردم ایران تحمیل شده است، رژیم واپسگرای تهران هنوز هم از رفتار پلید و ویرانگر خود در ایران ومنطقه دست بر نداشته است و کماکان بر رویکرد حمایت از تروریسم و توسعه‌طلبی و نشر اندیشه فرقه‌گرای خود ادامه می‌دهد. ایران همه امکانات و ویژگی‌های یک کشور متمایز برای ایفای نقش‌های سازنده نه تنها در منطقه بلکه در جهان را دارد. ایران کشوری با امکانات فوق‌العاده و پیشینه‌ای بسیار درخشان است که می‌تواند یکی از برجسته ترین کشورهای جهان در پیشرفت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی باشد.
در سیستم بیولوژیک، یک انگل همواره قربانی خود را محاصره و سپس آن را تضعیف می کند تا مقاومت نکند. انگل‌ها نمی‌توانند قربانی را از بین ببرند اما می‌‌توانند او را تضعیف کنند تا بیشترین استفاده را ببرند. رژیم جمهوری اسلامی دقیقا مانند یک انگل عمل می‌کند. این رژیم در عراق، یمن یا لبنان نمی‌تواند کاملا مسلط یا پیروز شود چون انگل‌های صادراتی‌اش در همه این کشورها در اقلیت‌اند و از اقلیت نیز کمتر هستند اما رژیم ولایت فقیه توانست دولت‌های ملی را در این کشورها تضعیف و فرقه‌گرایی و فرهنگ واپسگرای میلیشیایی را ترویج کند؛ دقیقا همان کاری که با جامعه متمدن ایران کرد و با تأسیس نهاد سرکوبگر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسیج و تضعیف نهادهای ملی این کشور مانند ارتش و غیره، گروه‌های انگلی خود را بر مردم مسلط کرد. در عراق و لبنان و یمن اما نه تنها نتوانست بر این کشورها مسلط شود بلکه اکنون در حال جان کندن است.
دولت کنونی عراق با گذشت ۱۶ سال از سقوط رژیم سابق نتوانسته اعتبار منطقه‌ای یا بین‌المللی کسب کند و لبنان با حضور چشمگیر حزب‌الله، در انزوای منطقه‌ای و محاصره بین‌المللی قرار گرفت. در یمن شبه‌نظامیان حوثی‌ مورد حمایت رژیم ایران با اشغال صنعا دولت مدنی را از بین بردند. این کشورها با دخالت ایران از نظر اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کاملا ضعیف شدند. ویرانی این کشورها تنها دستاوردی است که جمهوری اسلامی برای مردم آنها به ارمغان آورده است.
خامنه‌ای و دست‌نشاندگانش از تظاهرات در عراق و لبنان به هراس افتادند و به همین دلیل قاسم سلیمانی نماینده نظامی ولی فقیه روانه عراق شد تا راه و نقشه سرکوب و کشتار معترضان عراقی را به مزدورانش نشان بدهد.
در لبنان معترضان خشمگین نه تنها دبیرکل حزب‌الله را به چالش کشیدند بلکه متحدین مسیحی و سنی او را نیز عوامل شکست دولت لبنان دانسته و علیه آنها شعار دادند.
از زمان آغاز اعتراضات در لبنان و عراق رسانه‌ها بر مسئله از میان رفتن قداست رهبرانی که برای خود نوعی حرمت مقدس و چهره‌ی دینی ایجاد کرده بودند، تاکید کرده و این را مهمترین رویداد در اعتراضات اخیر در عراق و لبنان و ایران دانسته‌اند. قداست روحانیون و رهبران سیاسی تاریخی در مقابل خواسته‌های عادلانه مردم فرو ریخته است. البته نباید این واقعیت‌ها را فراموش کرد که ایرانی‌ها در اعتراضات سال ۲۰۱۷ و حتی پیش از آن نیز قداست و چهره‌ی دروغین علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی و ولی فقیه را زیر سئوال برده و تمام مشکلات و بدبختی کشور را زیر سر او و نهادهای گوش به فرمان وی دانسته‌اند. جوانان ایران به خامنه‌ای به عنوان رئیس هرم رژیم ناسزا گفته و او را از جامه‌ی قداست عریان کردند. در عراق و لبنان نیز همینگونه شد.
اکنون ایرانی‌ها با شجاعت تمام هیبت و قداست رهبران مذهبی را در قلعه اصلی آنها در تهران و قم از بین می‌برند. ایرانی‌ها دیگر از مرزهای رعب و وحشتی که رژیم ایجاد کرده گذشته‌اند. افزایش قیمت بنزین و دست کردن در جیب مردم ایران برای تامین سیاست‌های جاه‌طلبانه‌ی رژیم ایران در لبنان و غزه و یمن ایرانیان را به خشم آورده است. قیام ایرانیان تنها علیه افزایش قیمت بنزین نیست بلکه این قیام به مثابه انفجاری از تراکم فشارهایی است که طی ۴۰ سال از سوی رژیم دینی بر این ملت اعمال می‌شود.
امروز پس از افزایش قیمت سوخت، اعتراضات مردم با خشم بیشتری خود را نمایان کرده است. شهروندان ایرانی همواره این پرسش را مطرح می‌کنند که چرا باید کسانی که در غزه یا سوریه یا یمن هستند بر آنها اولویت داشته باشند؟! چرا باید پول کشورشان در سوریه، عراق یا لبنان هزینه شود؟
در این میان آمریکا سیاست محاصره حکومت ایران و مجبور کردن رژیم به تغییر رفتارش را سرلوحه برنامه درازمدت خود قرار داده است. مطمئناً تحریم‌های اقتصادی، به ویژه فشارهای مربوط به صادرات نفت و بانک‌ها، سیستم اقتصادی ایران را بسیار تضعیف کرده است. این مجازات‌ها برای مجبور کردن نظام سیاسی به تغییر رفتار خود صورت می‌گیرد.
اما به نظر من رژیم ایران هرگز رفتار خود را تغییر نمی‌‌دهد. این رفتار هویت اندیشه و ساختار عقیدتی رژیم است. این رفتار در قانون اساسی جمهوری اسلامی تصویب و تثبیت شده است! تغییر رفتار رژیم یک رؤیای غیرقابل تحقق است. هرگز روزی نخواهد رسید که ما خامنه‌ای را مردی صلح‌طلب ببینیم. او نمی‌تواند به چنین شخصی تغییر ماهیت بدهد. ماهیت رژیم ایران اعتقاد به صدور «انقلاب اسلامی» است و این یعنی بی‌ثبات کردن منطقه و حمایت از ترروریسم. رژیم ایران شبکه‌ای از منافع و ابزار بقای خود را بر اساس این تنش‌ها پایه‌ریزی کرده است بنابراین اگر به صلح‌طلبی روی آورد و خشونت را کنار بگذارد اصلا باقی نخواهد ماند.
آنچه این بار اعتراضات ایرانیان را برجسته و متمایز می‌کند و بسیار قابل توجه است این است که معترضان حوزه‌های علمیه را هدف قرار داده و آنها را به آتش کشیده‌اند . به آتش کشیدن لانه‌های پرورشی اندیشه واپسگرایی حاکم بر ایران یعنی نشانه گرفتن اساس و علت نابسامانی این کشور. همچنین نشانگر این واقعیت است که گرایش جامعه آگاه ایران به حکومت سکولار و جدایی دین و دولت افزایش یافته است به ویژه بعد از تجربه تلخ و شکست فاحش سیاسی فرهنگی و اجتماعی که حکومت دینی طی ۴۰ سال از خود نشان داده است. روحانیون کنونی حاکم بر ایران از طریق احترام ایرانیان به باورهای دینی توانستند ملت را فریب دهند و بر دوش مردم سوار شوند و اگر محبوبتی داشتند نه به دلیل کارآمدی یا تخصص یا لیاقت بهتر از حکومت قبل از انقلاب خمینی بلکه از جایگاهی که باورهای دینی مردم به آنها داده بود آنها به عنوان «روحانیون» قدرت اجتماعی و سیاسی را به دست آورده‌ و قبضه کردند. حالا این اعتراضات نشان می‌دهد که روحانیون مهمترین ابزار نفوذ خود یعنی قداست دینی را نیز از دست داده‌اند. اکنون ایرانیان می‌دانند که حوزه‌های علمیه درواقع شرکت‌های کوچکی هستند که صاحبان آنها با چپاول اموال مردم این کشور در ناز و نعمت زندگی می‌کنند.
کسانی که حوزه ها را به آتش کشیدند درواقع به حدیثی عمل کرده‌اند که می‌گوید: «هرگاه شام و نماز در یک زمان رسیدند اول شام را بخورید و بعد از آن دنبال نماز بروید!» برای ملت ایران رفاه، آزادی و دمکراسی از دین و معتقدات مذهبی حاکمان کنونی مهمتر است و جامعه ایران اولویت مطالبات خود را شناخته است. خواسته‌های انسانی همواره و در طول تاریخ بر معتقدات دینی ارجحیت و اولویت داشته به ویژه در جاهایی که دین به عنوان ابزاری برای غارت، قتل، ظلم و تباهی جوامع بشری به کار گرفته شده است و این دقیقا چیزی است که طی ۴۰ سال در ایران به وقوع پیوست.
رژیم جمهوری اسلامی یک نظام ثئوکراتیک (Theocratic) پیچیده‌ است که حکومت ولی‌فقیه زمینه‌ی خشک و جزمی آن تأسیس شد. مشخصه بارز این نوع رژیم‌ها، ستیزه‌جویی مذهبی و به کار گرفتن خشونت مفرط علیه مردم است.
محاصره و مجازات هنرمندان، روزنامه‌نگاران و روشنفکران در ایران بخشی از تلاش رژیم ولی‌فقیه برای حفظ اوضاع و موقعیت دینی به همانگونه‌ای است که خامنه‌ای می‌خواهد تا رهبر جمهوری اسلامی بتواند از آن برای جایگاه و قدرت سیاسی رژیم خود بهره ببرد. اما آتش زدن حوزه‌ها و مراکز و دفاتر رجال دین در شهرها ایران توسط معترضان نشانه مخالفت ایرانیان با سارقان، فاسدان و قاتلانی است که به اسم دین حکومت می‌کنند. این حوزه‌ها نه تنها از حقانیت مردم حمایت و پشتیبانی نمی‌کنند بلکه منافع آنها ایجاب کرده که در کنار رژیم بایستند. از همین رو انتظار می‌رود که در روزهای آینده رویارویی مردم با حوزه‌ها و اماکن مذهبی شدت بیشتری بگیرد.
مردم ایران امروز مقدس‌نمایان و متدینان را به فساد مالی، اداری و سیاسی متهم می‌کنند. این یک تحول عمیق فکری است که در جامعه ایران اتفاق افتاده است. بدون شک این رویداد بر رشد آگاهی فرهنگی و سیاسی مردم ایران تاثیر فراوانی خواهد گذاشت.
*منبع: شرق الاوسط
*نویسنده: امل عبد العزیز الهزانی
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن