Saturday, August 10, 2019

خط سوم و راز وُ رمز ۲۸ مرداد ۳۲، - علی میرفطروس



خط سوم  و راز وُ رمز ۲۸ مرداد ۳۲، - علی میرفطروس
طرح مسئله
انتشار کتاب کوچکِ «دکترمحمّدمصدّق؛ آسیب شناسی یک شکست» (۲۰۰۸) باعث موج بزرگی از هیاهوها و جنجال‌های سیاسی شد؛ جنجال هائی که بیشتر، بازتابِ «خشم و هیاهوی ذهن‌های توسعه نیافته» بود بی آنکه به پرسش‌های اساسی پاسخی داده باشند. بااینحال، من ازهمۀ ناقدان و منتقدان کتابم سپاسگزارم؛ ونیز خوشحالم که برخی نویسندگان و پژوهشگران- با بحث‌ها و مقالات ارزشمند- ضمن غنابخشیدن به این بحثِ تاریخی، مفهوم «کودتای ۲۸مرداد» را به چالش کشیده ومورد نقد و تردیدهای جدّی قرار داده‌اند.
متأسفانه پس ازگذشت ۶۰سال، هنوز اسنادوزارت امورخارجۀ دولت انگلیس و سازمان‌های تابعِ آن دربارۀ رویدادهای ۲۵تا۲۸مرداد۳۲منتشرنشده. «آتش گرفتن و سوختن بسیاری ازاسنادسازمان سیا در رابطه باسقوط دولت مصدّق»!! (بقول مسئولان سازمان سیا) نیزدرک کامل، همه جانبه و چندلایۀ وقایع مربوط به سقوط آسان وحیرت انگیزِدولت مصدّق را دشوار می‌سازد. ازطرف دیگر، آغشته بودنِ بیشترِ روایت هابه «مصالح ایدئولوژیک» و آمیختگی آنهابه عواطف و مأنوسات سیاسیِ «شکست خوردگان» (خصوصاًحزب توده)، تحلیل منصفانۀ این رویدادمهم را دشوارتر می‌کند.

درحالیکه روشنفکران و رهبران سوسیالیست شیلی ضمن نقدعملکردهای چپ روانۀ خود در وقوع کودتای خونبارِ «پینوشه» علیه دولت «آلنده»، ازملّت شیلی عذرخواهی کرده و راه تفاهم و آشتی ملّی را هموارکرده‌اند، برای روشنفکران و رهبران سیاسی ایران، گوئی که تاریخ معاصرایران در۲۸ مرداد۳۲ متوقّف شده وبااین «توقف»، ازدرک تحولات عظیم جامعۀ ایران پس از ۲۸مرداد بازماندند، «انقلاب شکوهمنداسلامی» -ازجمله-محصول همین «توقّف» یا تعطیلیِ تاریخ بود. بااین باور، سال‌ها پیش نوشته بودیم:
- «آیندگان به تکرار دوبارۀ اشتباهات ما نخواهند پرداخت به این شرط که امروز ما ـ اکنونیان ـ رو در رو با تاریخ، گذشته و حال را از چنگ تفسیرهاى انحصارى یا ایدئولوژیک آزاد کنیم. براى داشتن فردائى روشن و مشترک، امروز باید تاریخى ملى و مشترک داشته باشیم».
براین اساس کوشیدم تابه رویدادهای مبهم و پیچیدۀ ۲۵ تا ۲۸مرداد۳۲-نگاهی تازه داشته باشم. ازطرف دیگر، کتابی که درصَدَدِ «آسیب شناسی شکست ازانقلاب مشروطیّت تا انقلاب اسلامی» بود، به سان «بحردرکوزه» -ضرورتاً-دربارۀ دوران پُرآشوب حکومت دکترمصدّق با ایحاز واختصار فراوان همراه بود؛ ایجاز و اختصاری که-گاه-موجب اخلال و ابهام دربرخی مطالب ومستندات کتاب شد. خوشبختانه استقبال چشمگیرخوانندگان و تجدیدچاپ‌های متعدّد کتاب درداخل وخارج کشور ونیز انتشاراینترنتیِ چاپ پنجم کتاب، باعث تکمیل مطالب و مستندات «آسیب شناسی...» گردید؛ از جمله، افزودنِ بخش‌های زیر:
-دکترمحمدمصدّق؛ فصل ناتمام،
-دکترمحمّدمصدّق ومحمّدعلی فروغی: دو روِش ومنِش ِ سیاست ورزی درایران معاصر،
-دکترمظفربقائی؛ قربانی حمّام فین حزب توده»،
-دکتربقائی و صادق هدایت
-از «اردیبهشتِ دوزخی» تا «مرداد ماهِ خاموش»!
و...
ترجمۀ انگلیسی بخشی ازکتاب نیز برای پژوهشگران خارجی می‌تواندچشم اندازِ تازه‌ای دراین باره بشمارآید.
«خطّ سوم» و رویداد ۲۸مرداد۳۲

ماجرای سقوط آسان و حیرت انگیزدولت مصدّق، تاکنون-بیشتر- ازمنظر «کودتا» یا «قیام ملّی» بررسی گردیده وجنبه‌های روانشناسی وشخصیّتی قهرمان اصلی آن (دکترمصدّق) موردِغفلت قرارگرفته است، درحالیکه می‌دانیم بسیاری از شخصیّت‌های مهم سیاسی در لحظات حسّاس باتصمیم یاانفعال وعزم وارادۀ فردی خود، مسیرحوادث را تغییرداده‌اند. آخرین نمونۀ این مدعا، انفعال حیرت انگیزِ شاه برای سرکوب نکردنِ تظاهرات سال۵۷ (باوجودِ آماده باش واصرار فرماندهان ارتش) بود.
ازاین زاویه، «خط سوم» ضمن پذیرفتن وجودِطرح کودتای دولت‌های آمریکاوانگلیس برای سرنگونی دولت مصدّق (ت. پ. آژاکس)، این ماجرا را اززاویۀ دیگری بررسی کرده که می‌تواند موردتوافقِ «مدافعانِ نظریۀ کودتا» نیزباشد.
علاوه براین، «خط سوم» باطرح نکات مهمی، چشم اندازِتازه‌ای برای اندیشیدن وشناخت بهترِرویداد ۲۸مرداد۳۲ ترسیم می‌کند. دربخشِ «ازاردیبهشتِ دوزخی تا مرداد ماهِ خاموش» نشان داده‌ایم که مطبوعات ونشریه‌های آن دوران، بازتاب جامعه‌ای است که دکترکاتوزیان -به درستی- آنرا «جامعۀ کلنگی» نامیده است، جامعه‌ای که درآن، اندیشه واعتدال وادب سیاسی جای خودرا به قهر و خشونت و تخریب داده بود.
درواقع، اتحادملّی وانسجامی که یک سال پیش، باعث «قیام ملّی۳۰تیر» شده بود، درآستانۀ۲۸مرداد ۳۲، کاملاًفروپاشیده وبربادرفته بود زیرا بُن بست در مذاکرات مربوط به نفت، تحریم‌های نفتی و درنتیجه: بحران‌های اقتصادی ومالی دولت مصدّق، قدرت نمائی‌های روزافزون حزب توده و اعتصابات متعدّدکارگری، وسرانجام: رفراندوم مشاجره انگیزِدکترمصدّق، انحلال مجلس و حوادث شب۲۵مرداد (بهنگام ابلاغ فرمان شاه مبنی بر عزل مصدّق) سقف انتظارات، التهابات و احساسات حاکم برجامعه و رهبران سیاسی راچنان بالا برده بودکه بیشترِیاران دکترمصدّق ورهبران برجستۀ جنبش ملّی شدن صنعت نفت (خصوصاًآیت الله کاشانی، حسین مکّی، دکترمظفر بقائی، ابوالحسن حائری زاده و... (به صفِ مخالفان مصدّق پیوستند و این امر، دکترمصدّق را دچار تنهائی و انزوای شدیدی ساخته بود.
این تنهائی -باتوجه به قدرت نمائی‌های روزانۀ حزب توده-می توانست برروحیه و روانِ حسّاسِ مصدّق تأثیرداشته باشد و باعث انفعال حیرت انگیزِ وی در۲۸مرداد۳۲ گردد. ما رَوَندِشکل گیریِ این انفعال آگاهانه و حیرت انگیزِ را چنین ترسیم کرده‌ایم:
۱-خروج ناگهانی شاه ازایران-در۲۵مرداد۳۲-تأثیرات محسوسی در روحیّه وروان مردم عادی تهران داشت. عملکردهای حزب توده در سرنگونی مجسمه‌های شاه و رضاشاه و تغییرنام میدان‌ها وخیابان‌ها، مردم تهران ودیگرشهرهای مهم ایران را دچارترس و تردیدساخت واین هراس را به وجودآوردکه «آیا ایران، کمونیستی خواهدشد؟» {ملکی، نهضت ملّی و عدالت اجتماعی، ص۲۰۵. نمونه هائی ازتظاهرات حزب توده را اینجا ببینید}.
بابک امیرخسروی، عضوبرجستۀ حزب توده و ازمسئولان حزبی درروز۲۸مرداد-ضمن اعتقادبراین که: «برای روز ۲۸مرداد، نه کودتائی برنامه‌ریزی شده بود، و نه -اساساً- دشمنان نهضت ملّی پس از ۲۵ مرداد، قادر به اجرای برنامه‌ای بودند»، دربارۀ بی خبری رهبران حزب از روحیّه و روان مردم عادی، می‌نویسد:
- «واقعیـّت این است که ما غرق در دنیای خودمان بودیم. کتاب‌ها و رُمان‌هائی که می‌خواندیم، شیوۀ زندگی ما، دامنۀ معاشرت ما-حتّی با خانوادۀ خود- و محافلی که آمد و شد داشتیم، عالَم خود را داشت و ما را بتدریج از مردم جدا ساخته بود. در درون و عمق جامعه، واقعیـّت‌هائی جریان داشت که ما نمی‌دیدیم و یا نادیده می‌انگاشتیم و این‌ها ثمرات تلخ خود را در روز ۲۸ مرداد ببار آورد. از جمله: ذهنیـّت تودۀ مردم ِ آن ایـّام در قبال شاه و رژیم سلطنتی بود. این مقوله، یک بارِ فرهنگی داشت که طی سده‌ها و هزاره‌ها، در ناخودآگاهِ تودۀ مردم ریشه دوانده بود...سلطنت و شاه در جهان‌بینی و ناخودآگاهِ مردم، نوعی قُدّوسیـّت داشت، گوئی بخشی از فرهنگ ما بود!» {نگاهی ازدرون به نقش حزب تودۀ ایران، صص۵۸۱-۶۱۵. {
۲-درسراسرروزهای ۲۵تا۲۸مرداد، مصدّق در جستجوی شاه بودبه طوری که ضمن قبول عزل خویش توسط شاه، به پسرش، دکتر غلامحسین مصدّق، می‌گفت:
- «می خواهم ببینم حالا که[شاه] مرا عزل کرده، کجا گذاشته رفته؟ چکار کنم؟ مملکت را دست چه کسی بسپارم و بروم؟» { مصدّق، غلامحسین، تاریخ شفاهی هاروارد، بکوشش حبیب لاجوردی، ژوئیۀ ۱۹۸۴، ص۱۲، نوارشمارۀ۱۲}.
۳- در عصر روز ۲۷ مرداد مصدّق معتقد شده بود:
- «از پیشگاه اعلیحضرت همایون شاهنشاه درخواست شود تا هرچه زودتر به ایران مراجعت فرمایند» {مصدّق، خاطرات وتألّمات، صص۲۷۲-۲۷۳}.
باچنین اعتقادی، ازشامگاه ۲۷مرداد، دستگیری تظاهرکنندگان حزب توده آغازشدبطوری که بقول نورالدین کیانوری: حدود ۶۰۰ نفر از افراد، مسئولین و کادرهای حزب توده دستگیر شدند و این امر، ضربۀ بسیار مهلکی بر ارتباطات حزب توده وارد ساخت{کیانوری، ص۲۶۸؛ کیانوری، «حزب توده و مصدّق»، نامۀ مردم، شمارۀ ۱ و۲، ۱۳۵۹، صص۵-۶}.
۴- باتوجه به خلع سلاح کامل نیرو هاى زُبدۀ «گارد شاهنشاهى» ودیگر واحدهای ارتش توسط دولت مصدّق ودستگیرى افسران عالیرتبۀ منسوب به کودتا (در۲۵مرداد۳۲) مخالفان نظامى مصدّق، فاقدنیرو و توان لازم برای انجام کودتا در۲۸مرداد بودند.
۵ -بقول عموم شاهدان و صاحب‌نظران: در۲۸ مرداد۳۲، هر پنج واحدِ ارتش، مستقر در پادگان‌های تهران، به دکتر مصدّق وفادار بودند و نیروهای هوادار کودتا، حتّی برای اجرای یک عملیّات محدود شهری نیز نیروی لازم نداشتند آنچنانکه بقول سرهنگ غلامرضا نجاتی (سرهنگ هوائی وهوادار پُرشور دکتر مصدّق):
- «در نیروی هوائی، بیش از ۸۰ در صد افسران و درجه‌داران از دولت مصدّق پشتیبانی می‌کردند... افسران جناح وابسته به دربار درنیروی هوائی- که اغلب شاغلِ پست‌های ستادی وفرماندهی بودند-با همۀ کوششی که به عمل آوردند، نتوانستند حتّی یک نفر خلبان را برای پرواز و سرکوب مردم، آماده کنند...درمرداد۱۳۳۲ در تهران، ۵ تیپ رزمی وجود داشت و صدها تن افسر و درجه‌دار در پادگان‌های تهران حضور داشتند، ولی کودتاچیان با همۀ کوششی که به عمل آوردند نتوانستند حتّی یکی از واحدها را با خود همراه کنند...» {نجاتی، جنبش ملّی شدن صنعت نفت ایران، چاپ هفتم، ص۳۸۶}.
۶-بابک امیرخسروى-کادربرجستۀ حزب توده که خودشاهدحوادث۲۸مرداد۳۲ درخیابان‌های تهران بود-تأکید مى کند:
- «هیچ واحدمنظم ارتشى درماجراى روز۲۸مرداد۳۲، شرکت نداشت» {نگاهی ازدرون به نقش حزب تودۀ ایران، ص۶۲۸. {
۷-پس از دستگیری «ارنست پرون» (از عوامل دست اول طرح کودتا و جاسوس انگلیس در دربار) در صبح ۲۵ مرداد ۳۲ و کشف وسایل جاسوسی در اقامتگاه وی توسّط سرهنگ اشرفی (فرماندار نظامی دولت مصدّق در ‌تهران)، مصدّق ـ قبل از ۲۸ مرداد ـ «پرون» را آزاد و در عوض، فرماندار نظامی‌ خویش (سرهنگ اشرفی) را بازداشت کرد!. سرهنگ سررشته (هوادارِ پُرشوردکترمصدّق) تأکید می‌کند که: سرهنگ اشرفی با کودتاچیان همکاری نداشت و توقیف او، کمک بزرگی به کودتا بود}سررشته، صص۱۱۰-۱۱۱و۱۲۰-۱۲۱ مقایسه کنید با: نجاتی، صص۴۱۳ و۶۰۳}.
۸-با وجود مخالفت شدید سرتیپ ریاحی (رئیس ستاد ارتش دولت مصدّق) و دیگران، به دستور و اصرار مصدّق، سرتیپ محمّد دفتری-که معروف به همدستی با «کودتاچیان» بود-ضمن حفظ ریاست نیروهای مسلّح گمرک، به ریاست فرمانداری نظامی تهران ونیزهمزمان، به ریاست شهربانی کلّ کشورمنصوب شدولذا، این سه بازوی مسلّح دولت مصدّق، منفعل یا دراختیار مخالفان مصدّق قرارگرفت.
۹-باوجودخواهش یاران نزدیک مصدّق برای فراخواندن مردم به خیابان‌ها ویا استمدادکمکِ مردمی ازطریق رادیو، دکترمصدّق ازانجام این اقدام حیاتی خودداری نمود، ازاین رو، درسراسرروز۲۸ مرداد رادیوتهران به پخش برنامه‌های عادی واعلام نرخ اجناس وکالاها مشغول بود!
۱۰-باوجود اصرارِبرخی ازیاران دکترمصدّق، خصوصاًً دکترفاطمی، مبنی برتوزیع اسلحه دربین نیروهای حزب توده، دکترمصدّق ضمن امتناع حیرت انگیز درمقابله با «کودتاچیان»، از هوادارانش خواست تا درخانه‌های‌شان بمانند واز هرگونه تظاهرات ضدسلطنتی در روز۲۸مرداد خودداری کنند. مهندس زیرک‌زاده (که از ساعات اولیـّه روز ۲۸ مرداد در خانۀ مصدّق بود) می‌گوید:
- «... در آن روز، واضح بود که دکتر مصدّق مردم را در صحنه نمیخواهد... تمام آنهائی که در آن روز در خانۀ نخستوزیر (بودند) بارها و بارها، تکتک و یا دستهجمعی از او خواهش کردند اجازه دهد مردم را به کمک بطلبیم، موافقت نکرد و حتّی حاضر نشد اجازه دهد با رادیو مردم را باخبر سازیم... مصدّق با تقاضای او [دکتر فاطمی] برای خبر کردن مردم[ازطریق رادیو]مخالفت کرده بود. مصدّق نقشۀ خودراداشت ونمی خواست درآن، تغییری بدهد» {زیرک زاده، پرسشهای بی پاسخ درسالهای استثنائی، صص۱۴۰و ۳۰۴، ۳۱۱و۳۲۲-۳۲۵}.
این تغییرموضع، هم بخاطرشرایط حسّاس سیاسی، وهم، ناشی ازطبع مسالمت جو وخشونت پرهیزِ مصدّق بود. بقول دکترکاتوزیان:
- «این هم نمونه‌ای دیگر از وجود دو نیروی دیالکتیکی در سرشت مصدّق بود: جنگیدن بدون هراس و با توان بی حدّ و مرز در زمانی که هنوز امیدی می‌بیند، و بعد، تغییر جهتی به همین قدرت و عقب‌نشینی کامل در زمانی که همه چیز را از دست رفته می‌داند...».
Homa Katouzian, Musaddiq and the struggle for power in Iran ,pp. 14 and 6 .
متن فارسی، ترجمۀ فرزانۀ طاهری، ص۲۰
۱۱ـ ما-درمقالۀ مستندی-به امکانات حیرت انگیز وقدرت نظامی-تشکیلاتی حزب توده درآستانۀ ۲۸مرداد اشاره کرده‌ایم، با توجـّه به قدرت نظامی-تشکیلاتی به نظرمی رسدکه مصدّق ادامۀ نبرد را دیگر به سود خود و به صلاح ملّت ایران نمی‌دانست و بهمین جهت در بامداد ۲۸ مرداد، پیشنهاد دکتر فاطمی مبنی بر: «به ستاد ارتش دستور داده شود تا اسلحه در اختیار توده‌ای‌ها بگذارند» را رد کرد{حسین مکّی، صص۴۱۱-۴۱۲}.
مصدّق همچنین، درخواست رهبران حزب توده برای «توزیع ده هزار قبضه تفنگ و سلاح‌های سبک به منظور دفاع از دولت مصدّق» را رد نمود:
Foreign Relations of the United States, volume X, 1951-1954, Editor in Chief John P. Glennon, Washington, 1989,doc n° 362, p.784
مقایسه کنیدباجوانشیر، ص۳۱۲؛ شایگان، سیـّد علی، خاطرات، صص۹-۱۰؛ کیانوری، ص۲۷۶، ورقا، ص۱۸۶-۱۸۷
دکترسپهرذبیح، متخصصّ تاریخ معاصرایران، استاد ممتازکالج «سنت مری» و سردبیرسابق روزنامۀ باخترامروز (حسین فاطمی) دراین باره می‌نویسد:
- «هیأتی (که) از جانب حزب توده با مصدّق تماس گرفت نتوانست موافقت او را برای پخش اسلحه میان توده‎ای‎ها و جبهۀ ملّی‎‏های تندرو جلب کند. گزارش شده است که مصدّق به نمایندگان حزب توده و تنی چند از یاران وفادار خود گفته بود که ترجیح می‌دهد طرفداران شاه او را زجر کُش کنند، اما خطرِیک جنگ داخلی را نپذیرد»:
The Mossadegh era: roots of the Iranian revolution. Lake View Press (Original from: University of Michigan)، p121
ترجمۀ فارسی، محمدرفیعی مهرآبادی، ص۱۷۹، مقایسه کنیدبا: جوانشیر، ص۳۰۷
۱۲- دکترانورخامه‌ای نیز-ضمن اشاره به قدرت نظامی وآماده باشِ سازمان افسران حزب توده و توان بسیج سازمان جوانان آن حزب- می‌گوید:
- «اگرمصدّق می‌خواست، حزب توده می‌توانست جلوی کودتارابگیرد» {روزنامۀ شهروند، بمناسبت ۲۸ مرداد، شهریورماه ۱۳۸۶}.
۱۳-مهندس زیرک زاده ضمن تأکیدبراینکه: «از اواخر سال ۱۳۲۴ تا مرداد ۱۳۳۲ حزب توده هر وقت می‌خواست می‌توانست با یک کودتا تهران را تصـّرف کند» یادآورمی شود:
- «درروزهای بین ۲۵تا۲۸مرداد۳۲ حزب توده به دکترمصدق اطلاع می‌دهدکه کودتائی درپیش است وحزب توده حاضراست برای رفع آن به دولت کمک کند.. معهذا [مصدّق]کمک حزب توده را ردکرد... بخوبی می‌بینیم که مصدّق با ردکمک حزب توده چه خدمت بزرگی به ملّت ایران کرده است» {زیرک‌زاده، صص۳۲۲-۳۲۵}.
۱۵-باتوجه به ردِ کمک حزب توده توسط مصدّق و ناکامی این حزب برای ایجاد «ایرانستانِ وابسته به شوروی»، شایعۀ خودکشی «آناتولی لاورنتیف»، سفیرفوق العادۀ دولت شوروی درشامگاه ۲۸مرداد۳۲ معنای سیاسی خاصی می‌یابد!. «لاورنتیف» سازماندۀ کودتای کمونیستی علیه «ادوارد بنِش» (Edvard Beneš) رئیس جمهورچکسلواکی بودکه به تازگی واردتهران شده بود! {نگاه کنیدبه خاطرات سیاسی عبدالحسین مفتاح (معاون وزارت خارجۀ دولت مصدّق)، انتشارات پرنگ، پاریس، ۱۳۶۳، صص۵۸-۶۹و۷۱}.
بنابراین:
-با وجودطرح کودتای آمریکاوانگلیس، معروف به «ت. پ. آژاکس» (مخفّف «پاکسازی ایران ازحزب توده»)،
-باوجودانحلال مجلس وصدورِفرمان عزل مصدّق توسط شاه،
-وباوجودآنکه عموم نیروهای نظامی وانتظامی و همۀ رادیوها دراختیارمصدّق بودند،
می‌توان گفت که نگرانی مصدّق ازاحتمالِ افتادنِ ایران به دستِ نیروهای رزمندۀ حزب توده، باعث چرخش عظیم و انفعال حیرت انگیزمصدّق در روز ۲۸ مرداد ۳۲ شد. شایبه این خاطر بود که مصدّق -بعدها- به وکیل مورداعتمادش، سرهنگ بزرگمهر، گفته بود:
- «بهترین حالت همین بودکه پیش آمد!»
{کارنامۀ حزب توده و راز شکست مصدّق، عبدالله برهان، ج۲، ص۱۹۰}.