Thursday, August 22, 2019

آیا رژیس دبره، چه گوارا را لو داد؟




آیا رژیس دبره، چه گوارا را لو داد؟
اولویه توروک
ترجمه از : علی شبان

یادداشت مترجم :
پس از گذشتِ پنجاه سال از مرگِ چه گوارا، چون و چرای لو رفتنِ وی کماکان در سایه ای از ابهام و شک و تردید، باقی مانده است . در این روزها علیرغم سر و صدای رسانه های فرانسوی به مناسبت سال مرگ او، این سوال همواره مطرح است : چه کسی چه گوارا را لو داد، سیرو بوستوس"۱" یا رژیس دبره" ۲" ؟ در این راستا، ترجمه ی دو مقاله از دو رسانه ی فرانسوی- لیبراسیون و سایت لو گراند سووار "۳" - که اولی در ۲۳ ژانویه ۲۰۰۱و دومی در ۲۷اوریل ۲۰۱۳ منتشر شد ،- شاید خالی از لطف نباشد. چرا که رژیس دبره و چه گوارا از چهره های بسیار آشنای فعالانِ مبارزاتِ چریکی و سیاسی ی دهه های چهل و پنجاه ی خورشیدی در ایران هستند و هم اکنون نیز، در میانِ این نسل از اعتبارِ ویژه ای برخوردارند . علاوه بر این، پرسش های پاسخ نگرفته ی تاریخ را اگر به دستِ فراموشی بسپاریم و دوباره بازنگری نکنیم، مسئولیتِ سنگینی در قبال آنهائی خواهیم داشت که هیچگاه حتی از طرحِ این پرسش ها، آگاهی نداشتند .

پس از سی سال سکوت و تحملِ اتهامِ خیانت به وی، بوستوس از آن دوره حرف می زند ...

یکباره شبحی از گذشته پدیدار شد . فیلمِ مستند ی از کانال تلویزیون (اس و ت ) سوئد در سال ۲۰۰۱ پخش شد. این فیلم به روشن شدنِ گوشه های تاریکی از چگونگی لو رفتنِ چه گوارا می پردازد و این سوال را مطرح میکند که چه کسی به وی خیانت کرده است ؟ و همزمان روز نامه ی داجنز نتر چاپ سوئد، نگاهی دوباره به اوضاع و شرایط مرگِ وی در سال ۱۹۶۷می اندازد و در جستجوی آن کسی ست که در مقابلِ تاریخ، مسئولِ دستگیریِ این انقلابیِ آرژانتینی ست . این شبح، سیروبوستوس است . این شخص از یارانِ وفادارِ چه گوارا ست که در ماه آوریل ۱۹۶۷ ،همزمان با نویسنده و فیلسوف جوان فرانسوی، رژیس دبره، توسط ارتشِ بولیوی، دستگیر و هر دو ی آنها به حد اکثرِ مجازات یعنی سی سال حبس ، محکوم شدند. ۸ اکتبر همان سال، چه گوارا را دستگیر و فردایش اعدام میکنند . برای خیلی ها جای شک باقی نمانده بود که یکی از این دو، دبره یا بوستوس، حرف زده ا ند. دو روزنامه نگار سوئدی، اریک گاندینی "۴" و تاریک سالا" ۵"، میگویند : "اگر ما کتاب هائی را که در این خصوص نگاشته شده، ورق بزنیم؛ این بوستوس بود که به ارتش بولیوی گفت که هم سنگر ش در آنجاست . بوستوس قربانی نوشتار های تاریخی آن دوره ای ست که تنها راویش رژیس دبره بود و با چهره ی جهانی که داشت، تنها روایت وی اعتبار پیدا میکرد . " سیرو بوستوس، سی سال سکوت کرد . وی اکنون مشغولِ نوشتنِ کتابی ست که در آن "حقیقت اش " را فاش کند . دو روزنامه نگار سوئدی به سراغِ وی میروند . سیرو بوستوس، نقاشِ تبعیدیِ شصت و هشت ساله ی آرژانتینی، بیست و پنچ سال است که در جنوب سوئد زندگی میکند. او زبان سوئدی را بخوبی حرف نمیزند و تابلو هایش را نمیتواند بفروشد زیرا از آن میترسد که دیگر کمک هزینه ی دولتی به او ندهند و با بیماری میگرن، زندگی یک نواختی را میگذراند .

در سالِ ۱۹۶۷، در حالیکه چه گوارا به زندگی کاملا مخفی خود در بولیوی ادامه میداد و قصدش صدور انقلابِ کوبا به آرژانتین بود، به سیرو بوستوس، که از یاران نزدیکش بود، ماموریتِ تشکیلِ یک شبکه در آن کشور را محول کرد. بوستوس و دبره، پس از ترکِ جنگلی که گروهی از چریک ها در آن بودند، دستگیر میشوند. این امر، ضربه سختی به رهبر شان بود زیرا وی، بدون داشتن هیچگونه وسیله ی فرستنده و گیرنده، روی این دو، برای خبر رسانی حساب میکرد و این دستگیری، از آغازِ یک پایان، خبر میداد. هر چند که بوستوس از شهرتی برخوردار نبود، ولی رژیس دبره یِ بیست و شش ساله، در همان زمان، دوستِ نزدیکِ فیدل کاسترو و نویسنده کتابِ انقلاب در انقلاب بود. حضور رژیس دبره در بولیوی، برای ارتش آن کشور، جای تردید ی بر حضورِ چه گوارا در آنجا، باقی نمی گذاشت دو روزنامه نگار سوئدی میگویند: " «آنهائی که تاریخِ رسمی این دوره از مبارزاتِ چه گوارا را نوشته اند، به تمام و کمال، بارِ مسئولیتِ لو دادن را بدوش بوستوس می اندازند و او را به همکاری با ارتشِ بولیوی متهم میکنند و حتی میگویند که وی تصاویرِ چریک ها را به منظورِ معرفی آنها، برای بازجویان می کشید، و این در حالی ست که ارتش بولیوی، در آغاز نتوانسته بود بوستوس را با نام واقعی اش بشناسد و نمی دانست که این شخص، سیرو بوستوس است .

هنگامی که روزنامه نگاران سوئدی با بوستوس در جنوب آن کشور، ملاقات کردند، تحت تاثیرِ فروتنی و خویشتن داری وی قرار گرفتند : " درباره ی رژیس دبره بسیار با دور اندیشی حرف میزد و نمیخواست چهره ی سیاهی از او بدست دهد و بیشتر از آنها که تاریخِ این دوره را نوشته اند ، دلخور بود . "

هنوز آرشیو های آن دوره، در رده بندی "کاملا سری" ست . در این مرحله دو روزنامه نگار سعی کرده اند به سراغ منابع و شواهدِ زنده و موجود بروند . آنها به میامی به دیدارِ فلیکس رودریگز" ۶"، مامور سابق سیا، سازمان اطلاعاتی آمریکا، میروند که از هلیکوپتر ش به شکار چریک کمونیست مبادرت میکرد و در صحنه ی کشتارِ چه گوارا حضور داشت . او به آنها میگوید: " برای ما (سیا)، دبره اهمیت داشت و حضورش در بولیوی به معنی بودن گوارا در آنجا بود . او شخصیتی شناخته شده و از یارانِ کاسترو بود . " وی تائید میکرد که بوستوس هویت قلّابی اش را حفظ کرده بود .
سپس آنها به سراغ کسانی رفتند که مستندات شان بی پایه و بر اساس شایعات بود : کالفون" ۷" و کاستاندا" ۸" . در سال ۱۹۹۷، این دو به مناسبت سی امین سال ِ مرگِ چه گوارا کتابی از زندگی وی منتشر کردند و در آن تمام مسئولیت را به گردنِ بوستوس می انداختند : " بوستوس یک نقاشِ سطح پائین و یک چپ رُوی ساده لوح ست که شرافت و نیرویِ کافی برای ایستادگی در مقابل بازجویان را نداشت . او حتی کتک نخورد ." آنها به روزنامه نگاران میگویند "تمام اینها را دبره به ما گفته است" و زمانی که دو روزنامه نگار سوئدی از آنها درباره ی سایرِ منابعِ شان میپرسند، کالفون اقرار میکند که منبع اصلی اش، کتابِ گوستاو سان شز، که در سال ۱۹۶۹نوشته شده است، میباشد . دو روزنامه نگار سوئدی، این شخص را فردی آشفته حال و پیچیده ارزیابی میکنند. در این مرحله از کند و کاو خود، آنها سراغ شخصی میروند که گوارا را دستگیر کرده است ، ژنرال بازنشسته و سیاست مدار، گاری پرادو : " برای ما هیچ اهمیتی نداشت که چه کسی اول حرف زده است، ولی ما به خوبی میدانیم که رژیس دبره بود . من خودم شخصا تمام بازجوئی ها را خوانده ام . از همان اول، دبره تائید می کند که چه گوارا در بولیوی ست و به عنوان روزنامه نگار آمده است . "
آخرین مرحله ی جست و جوی حقیقت برای روزنامه نگارانِ سوئدی ، آمدن به فرانسه و دیدار با رژیس دبره بود . آیا او، از کسی که سه سال در یک زندان با او بوده، یعنی سیرو بوستوس، چه خاطره ای دارد ؟ او در جواب می گوید : " پس از سی سال، با آن همه جمعیتی که بود، چیزی بیاد ندارم ." آنها حرف خودش را که در کتابِ کالفون آمده بود به وی یاد آور می شوند: " بوستوس ابتدا شروع به حرف زدن کرد. " در اینجا با ترفندی شرم آور جواب دبره این ست : " برای من، این یک قضیه ی خاتمه یافتهِ شده ست ." دو روزنامه نگار پافشاری میکنند : آیا وی این مسئولیت را احساس نمیکند که باید از آن روزها حرف بزند، آیا او ست که گوارا را لو داد؟ دبره با جوابی دندان شکن میگوید" نه، من بعد از این که مواجه با سند و مدرکی شدم که بوستوس ارائه داده بود، حرف زدم. " ولی هویتِ بوستوس به مدت بیست روز ناشناخته بود؟ به جای جواب دادن به این سوالِ روزنامه نگاران، وی محترمانه به مصاحبه خاتمه داد، بی آنکه به روی خود آورد .
جای شکی باقی نمانده است که یک سری از پور تره (چهره) های چریک ها توسط بوستوس نقاشی شده بود. " خب، مگر پرتره چه گوارا در تمام جهان پخش نبود؟ برای من تنها امری که اهمیت داشت حفظِ شبکه ام در آرژانتین بود. من میدانستم که بهترین کاری که میتواند سر در گم شان کند، گفتن هشتاد درصد از آنچه را که حقیقت داشت و بیست در صد از آنچه را که دروغ بود . من تصاویری را نقاشی کردم که بولیوی ها قبلا دیده بودند، و در میان آنها، دو شخصیتی را که سرپرست خود معرفی کردم، برایشان روی کاغذ کشیدم. در تمامِ سال هایِ دولت نظامی در آرژانتین، هیچکس از شبکه من بازداشت نشد ، و این برایم، بیش از بدبختی هائی را که در تمامِ مدتِ این سی سال کشیدم، اهمیت دارد .
این سوال همچنان مطرح ست ، چه کسی خیانت کرده است ؟ و چه کسی را باید باور کرد؟ زیرا آرشیو های بولیوی ها، همچنان سری ست . سوئدی ها میگویند : " ما مدعی آن نیستیم که به حقیقت دست یافته ایم، شک و تردید های زیادی وجود دارد، ولی آنچه را که ما به سختی میتوانیم بفهمیم اینست که، چرا رژیس دبره تمام هم خود را صرف خراب کردن بوستوس و گذاشتن وی در یک وضعیت ننگ آور کرده بود ؟ در حالیکه دبره، قبل از دستگیری ا ش و پیش از ا ین ها، شناخته شده بود . ولی آنچه را که ما میتوانیم با اطمینان بگوئیم اینست که وی، بعد از مرگِ چه گوارا و پس از آزاد شدن، بسیار به دردِ کاسترو میخورد و این بود که رهبر کوبا شخصا به دفاع از او بر خاست و او را از هر نوع اتهامی بری دانست . این یک انتخابِ عاقلانه از جانبِ کاسترو بود و میدانیم که بعدا، دبره به عنوانِ مشاورِ میتران" ۹" در امور آمریکای لاتین، انتخاب شد .
اولیویه توروک"۱۰" – لیبراسیون