Saturday, May 25, 2019

جاهل‌ها و لات‌ها، روحانيون و سلاطين - مسعود نقره‌کار




جاهل‌ها و لات‌ها، روحانيون و سلاطين

مسعود نقره‌کار
چرا جاهل‌ ها و لات ‌ها جذب دو قطب قدرت سلطنت و روحانيت شده‌اند؟ ريشه‌ های روان ‌شناختنی اين تمايل تا حد شيفتگی ِ گروه اجتماعی ِ جاهل‌ها و لات‌ها به قدرت سياسی و تشيع از کجا آب می‌خورند؟ امروز نسل دوم و سوم شعبان جعفر ی‌ها، طيب حاج‌ رضائی ‌ها، برادران حاج‌ عباسی‌ ها، حسين اسمعيلی ‌پورها، ناصر حسن ‌خانی‌ها و باقر فروت ن‌ها چه می‌کنند؟

تعريف
«جاهل» و «لات» از آن دست واژگان پُر ترادفی ست که حوصلهء کاربران اش برای تفکيک و تفريق را تا آنجا سر برده که، به قول خودِ جاهل ها و لات ها، به اجبار "کيلوئی" از آن ها استفاده می کنند. کافي ست به فرهنگ های مختلف فارسی مراجعه شود تا با انبوهی از معانی و تعاريف قديم و جديد که به اين افراد و گروه اجتماعی خاص نسبت داده می شود مواجه شويم: لش، اجامر، لوطی، اراذل، اوباش، گردن کلفت، داش، بزن بهادر، خلاف کار، لومپن... باج گير، نسق گير، عربده کش، زورگير... چاقو کش، قداره بند، تيزی کش، تيغ کش، شش پَر کش، قمه کش، چماق دار و... نمونه اند.
آنچه مراد سخن من است واژگان و پديدهء "جاهل و لات" است و مابقی ِ تعريف ها حق مطلب ادا نکرده و تجربه شده ها با اين دست تعاريف لغت نامه ای خوانائی ندارند و منطبق با واقعيت نيستند. از ميان جاهل و لات نيز واژه و پديدهء جاهل برای رساندن حق مطلب رساتر و واقعی تر از لات است. در اکثر فرهنگ های فارسی معنا و تعريف «لات» از واژهء انگليسی destitute برگرفته شده که در بيشترين موارد فقير و بی سرپناه معنا و تعريف شده است. در فرهنگ های لغات فارسی لات را "بی سر و پا، فقير، رذل، ولگرد، بی ادب، شخص نتراشيده و..."، و جاهل را فردی "نادان، بی خبر، بی عقل يا کم تعقل و..." تعريف کرده اند، در حالي که افراد و گروه اجتماعی مورد نظر فاقد برخی از ويژگی های شخصيتی، رفتاری و نيازمندی های زندگی روزمرهء برشمرده شده، هستند و، برعکس، ويژگی های متفاوت و گونه گون بسيار دارند.

نسل های جاهل ها و لات های پيش از انقلاب بهمن در وجه غالب بی سواد (يا کم سواد) ، ماجراجو، جاه طلب، ناتوان در کنترل عصبانيت خويش، خشن، نترس، زود باور، سخاوت مند، فداکار با تمايل های مذهبی بودند که از طريق واسطه گری، دلالی و مشاغلی مشابه، اکثرشان زندگی ِ خوب يا متوسطی داشتند. نمی توان به سهولت آنان را در زمرهء سپاه بي کاران جامعه و قربانيان نظام سياسی و اقتصادی جامعه، و يا قربانيان بی عدالتی های اجتماعی و اقتصادی دانست. بخش بزرگی از نسل امروز جاهل ها و لات ها اکثراً با سواد و اسلاميزه شده با شکل و شمايل و رفتاری متفاوت اما سازمان يافته در مشاغل مختلف حکومتی و بازار و "بيزينس" مشغول به کارند بی آنکه با ويژگی های جاهلی و لاتی فاصله گرفته باشند.*

تاريخ سياسی ما و جاهل ها و لات ها
تلاش هائی برای يافتن رابطه و پيوندی ميان رمزها و شخصيت ها و رفتارهای اسطوره ای، حماسی، پهلوانی و عياری، و استحالهء اين مجموعه به پديدهء جاهل مسلکی و لات بازی، توسط برخی از پژوهشگران و صاحب نظران تاريخ و فرهنگ مان صورت گرفته است. تاريخ های متعدد و مختلفی برای سرمنزل و آغاز اين استحاله و شروع حيات سياسی و مذهبی ِ پديده ای به نام جاهل ها و لات ها مطرح شده اند. غالباً دوران صفويه را دورهء استحاله شخصيت ها و رفتارهای حماسی و پهلوانی و عياری به شکل و شمايل و رفتار امروزين جاهل ها و لات ها دانسته يا پنداشته اند، دوره ای که به نظر می رسد بر آن بوده تا حتی به "قداست" اسطوره و توان "رمز گشائی و فرجام شناسی" اش در بارهء آفرينش هر چيز، پايان دهد.

دوران صفويه
اگر دوران صفويه آغاز دوران استحاله و شکل گيری نسلی از جاهل ها و لات ها پنداشته شود، می توان نشان داد که سازمان يافته ترين جاهل ها و لات ها در آن دوران در خدمت حکومت و روحانيون قرار گرفتند. جاهل ها و لات ها از همان تاريخ تا به امروز نه فقط به عنوان يک پديدهء انسانی – اجتماعی، به پديده ای سياسی و مذهبی بدل شده اند. گروه هائی از قزلباشان و فدائيان ِ قداره کش ِ حکومت و تولائيان و تبرائيان نشانه ها از روش ها و منش هائی داشتند که بعدها جاهل ها و لات ها در آن مسير طی طريق کردند. نمونه است عربده کشی های قداره بندان و تبرزين دارانی که به دستور شاه اسماعيل در ميان مردم رعب و هراس می پراکندند. او فرمان داد: "...گروهی از متعصبين شيعه که نام "تبرائيان" را بر خود نهاده بودند در کوچه ها و بازار ها راه بيفتند و با صدای بلند ۳ خليفهء اول مسلمانان را لعنت کنند". حتی اگر سراغ کتاب بحث برانگيزی همچون رستم التواريخ نرويم ـ که از " ناصواب" کارانی در دوران شاه سلطان حسين سخن می گويد که هرکدام شان به مانند رستم پهلوان و رزمجو بودند ـ بسيارانند آثار معتبر تاريخی ای که تا حدودی تائيد کنندهء شکل گيری گروه اجتماعی ای مشابه جاهل ها و لات ها در آن دوران اند.

دوران قاجاريه
جاهل ها و لات ها، يا به تعابيری "لوطی ها و اوباش و چاقوکشان و قمه کشان"، و "لتوت و لشوش و اجامر"، نقش سياسی و مذهبی مهمی در اين دوره، به ويژه در جريان جنبش مشروطه، بازی کردند. تاريخ قاجاريه، تاريخ حضور" لوطی" های سياسی ست که له و عليه حکومت و روحانيت و مشروطه به ميدان سياست بودند. حتی برخی از "قهرمانان و يلان ِ" مشروطه در زمرهء لوطيان بودند. در همين دوران فتوی"شيخ محمد" اهل نجف سبب سازِ بسيج لوطی ها و جاهل ها و لات های "چاله ميدانی" برای جنگ با روسيه شد. بسيج جاهل ها و لات های "مشروعه خواه"، به زعامت ِ "صنيع حضرت" که از جاهل ها و لات های خيابان سيروس بود و با نوچه هایش با چاقو و قمه و "غرابه های عرق" در توپخانه انتظار مثله کردن مشروطه خواهان را می کشيدند، نمونهء ديگری از نقش نشانی ِ جاهل ها و لات های اين دوره در سياست است.
تنها در تهران نبود ** که جاهل ها و لات ها نقش بازی می کردند؛ برای نمونه، در اصفهان، وقتی رابطهء شيخ شفتی با حاج ميرزا آقاسی، صدر اعظم محمد شاه، به سردی گرائيد، "لوطيان و بزن بهادر های اصفهان با حمايت شفتی شهر را به آشوب کشيده و مغازه ها و خانه ها غارت کردند؛ محمد شاه به منوچهر خان معتمدالدوله ماموريت داد تا بلوای اصفهان را سرکوب و قدرت شفتی را محدود کند. منوچهر خان به سال 1255 ه.ق مطابق با 1840 ميلادی به اصفهان لشکر کشيد و 150 لوطی را اعدام کرد و برخی را به تبعيد فرستاد. تعدادی از لوطيان را نيز که در قم متحصن شده بودند به مجرد خروج از تحصن به قتل رساند..."
احمد کسروی نقل می کند که در تهران "لتوت و لشوش و اجامر" "...روز 23 آذر 1286 دست به کار شدند. از صبح زود دسته ای از اوباشان ِ محلهء سنگلج به سردستگی مقتدر نظام، و گروهی از اوباشان چاله ميدان به سرکردگی صنيع حضرت، هرکدام از محلهء خود به طرف مجلس حرکت کردند... جلوی مجلس فرياد و عربدهء خود را بلند کردند و به مجلس و مشروطه ناسزا گفتند... در ميدان توپخانه شترداران و زنبورکچيان و فراشان و غلامان کشيکخانه و سربازان فوج امير بهادر جمع شده بودند و چادر های دولتی را می افراشتند و آشپزخانهء بزرگی بر پا می کردند... در نتيجهء هياهو بازار ها و دکان ها بسته شد و دشمنان مشروطه از هر طرف رو به ميدان توپخانه گذاشتند و به اين ها پيوستند... عده ای از آخوند ها و طلبه ها نيز وارد ميدان شدند... روضه خوان ها بالای منبر رفتند و عليه مشروطيت و مجلس سخن راندند و جمعيت را به تکرار شعار وا داشتند... اوباشان به خانه های شيخ فضل الله نوری و حاجی ميرزا ابوطالب يزدی و ساير ملايان مخالف مشروطه رفتند و آن ها را به ميدان توپخانه آوردند... روز 25 آذر در ميدان توپخانه يک نفر کشته شد... روزنامهء "حبل المتين" می نويسد که اوباشان چون پول و زنجير ساعت طلای او را ديدند ابتدا چند تير به او زدند، بعد پسر سيد نقيب جلو آمد و گفت: "مسلمانان شاهد باشيد و روز قيامت پيش جدم شهادت بدهيد که من در راه دين اول کسی هستم که چشم مشروطه طلبان را بيرون آوردم" و بعد با کارد چشم آن جوان را کند. سپس او را شقه کردند و به درخت آويختند..."، "...استرداران و شترداران نتراشيدهء دژآگاه و اوباشان سنگلج و چاله ميدان و..." که به مجلس و مجلسيان حمله می کردند و يا "...کلاه نمدی های محلات و اشرار" که در ميدان توپخانه شعار می دادند... عده ای از مردم را مورد ضرب و شتم قرار دادند و کشتند". عده ای از اوباشان "...در مقام عربده و حرکات وحشيانه برآمدند و (علی آقا صراف) و (اسمعيل خياط) را بی موجبی مجروح سخت و (عنايت الله) مظلوم را مقتول و آويزه درخت کردند". "...اوباشان که گريزان و نهان می بودند، شب ها بيرون آمده و هر که را می يافتند می زدند و لخت می کردند، و چون پشت شان به شاه و پيرامونيان او گرم می بود و مجلل السلطان، پيشخدمت شاه، نگهداری و پشتيبانی از آنان دريغ نمی گفت، بی باکانه به هر سياهکاری بر می خاستند... و در شب چهارشنبه هفدهم دی ماه (3 ذيحجه) هشت تن از آنان به خانه فريدون زردشتی که يکی از بازرگانان می بود رفته و آن بيچاره را بيدار گردانيده نخست پانصد و شصت تومان پولش را گرفته و سپس در برابر چشم زنش با قمه او را کشتند. پيدا می بود که کشندگان همان اوباشان می باشند. از آن سوی، شيخ محمود به ورامين رفته در آن جا آسوده می زيست..» و...

دوران پهلوی
با دگرگونی های اجتماعی و اقتصادی در دوران پهلوی، گروه اجتماعی جاهل ها و لات ها دستخوش تغيير شد. رضا شاه ضمن بهره برداری از جاهل ها و لات ها برای رسيدن به حکومت ، به اهميت حفظ امنيت در جامعه نيز واقف بود. جدی گرفتن امر امنيت اجتماعی همراه با نياز حکومت به جاهل ها و لات ها، به ويژه در رقابت با روحانيون، جاهل ها و لات ها را در موقعيت جديدی قرار دارد. در دورهء محمد رضا شاه واسطه گری و دلالی، کنترل و سازماندهی مراکز فروش مايحتاج مردم، به ويژه مواد خوراکی، کافه و کاباره و سينما داری و به پائی اين مراکز و مشاغل مشابه، زورخانه داری و "دست لاف" های ديگر، موقعيت اجتماعی و وضعيت مالی اين گروه را تغيير داد. يکی از بهترين خانه های "خيابان پاک – لرزاده " متعلق به طيب بود و شيک ترين ماشين زير پای اش، و يا "باقر فروتن" چند گاراژ و بنگاه اتوبوس مسافربری بين تهران و شهرستان ها داشت، و يا حداقل در آنها شريک بود. (اتُو فروتن و اتُو خراسان). باقر فروتن صاحب چند باب حمام در ميدان خراسان نيز بود، و شعبان جعفری نيز با راه اندازی بساط زورخانه و زوائدش، و نيزدر آمد های جانبی زندگی مرفهی دست و پا کرد.

جاهل ها و لات ها، به دلايل گونه گون، که از ميان آن ها می توان به تمايل مذهبی و زندگی در جنوب شهر تهران اشاره داشت، به روحانيت و گروه ها و دستجات مذهبی نزديک بودند؛ اما همين نزديکی را هم به نوعی و بسيارانی از آن ها با شاه و دربارش داشتند. رژيم پهلوی روی جذب جاهل ها و لات ها با برنامه کار می کرد، تا آنجا که حتی آدمی در حد سپهبد تيمور بختيار را مسئول ارتباط با لات ها و واسطهء آشتی دادن جاهل ها و لات ها کرده بود.*** در دوران پهلوی جاهل ها و لات ها بارها بين دو قدرت سلطنت و روحانيت دست به دست شدند تا، پس از بهره برداری، روز قربانی شدن شان فرا رسد. "شعبان جعفری" (شعبون بی مخ) ، آقا کمال، حسين اسمعيلی پور (حسين رمضون يخی )، باقر فروتن (باقر کچل)، برادران حاج عباسی (هفت کچلون)، ناصر حسن خانی (ناصر جيگرکی)، محمود مسگر، طيب حاج رضائی و ده ها جاهل و لات ديگر... ابتدا به سلطنت روی آوردند و خدمهء کودتای 28 مرداد شدند اما برخی مثل طيب حاج رضائی و... از دربار فاصله گرفتند و به روحانيون مخالف دربار پيوستند. طيب حاج رضايی در آغاز حامی شاه بود و اين حمايت تا هنگام تولد فرزند شاه آشکارا ادامه يافت. جشن و چراغانی ای که او به هنگام تولد رضا پهلوی در ميدان مولوی و خيابان باغ فردوس و اطراف زايشگاه فرح (محل تولد رضا پهلوی) راه انداخت، و نيز سپاسگزاری شهردار تهران و دربار از او جزء "افتخارات و سرفرازی ها"ی طيب بود. طيب اما در بلوای خرداد 42 از آيت الله خمينی حمايت کرد، و به همين خاطر او و يکی از همکاران اش به فرمان محمد رضا شاه اعدام شدند. شاه با زدن "ناجوانمردانه"ی "گنده لاتی" به مانند طيب بر آن شد تا از جاهل ها و لات های مخالف اش زهره چشم بگيرد.
در اين دوران هم دربار و هم روحانيون برای ايجاد ارعاب و وحشت و سرکوب مخالفان سياسی، مذهبی، و حتی شخصی خود، از جاهل ها و لات ها بهره برداری می کردند. حمله به تجمع های سياسی و صنفی، و ضرب و شتم فعالين و هواداران اين جريان ها و تخريب اموال آنان بخشی از خواست های شاه و شيخ از جاهل ها و لات ها بود****. برای نمونه، شعبان جعفری که ادعا کرده است زمانی "جزو فدائيان اسلام" و هوادار کاشانی و مصدق هم بوده، در دست به دست شدن هايش، سرانجام، "تاج بخش اعلحضرت همايونی" شد. او در مورد برخی از "شيرين کاری"های اش می گويد:
«...من فرمونده بودم. خودم فقط دنبال روزنامهء "مردم" بودم. اينا گفتن روزنامهء مردم تو اميريه ست. گفتم "بريم اونجا"، گفتن "خسته شديم"، گفتم بياين خيابون اميريه اونجام چيز ميز است، بياين"، يادمه يکی اون جا پرسيد "آقای جعفری يه دونه سماور اينجاست اينو چيکارش کنم؟ " گفتم: "بيارش پايين"، گفت: "آخه بزرگه نميشه آوردش پائين"، اونوقت پنجره رو شيکوندن و سماورو از پنجره انداختن پايين، يه سماور بزرگ بود. خلاصه چيزاشونو ريختن و بهم زدن ديگه. من می گفتم، اونام می ريختن پايين. تمامو از اون بالا ريختن پايين، دولابچه و مولابچه، پرونده و مرونده، و بساط شون و اينا همه رو... هرچی بود ريختن تو خيابون. گفتن: "بسه؟" گفتم "نه، پاشنهء اون دکونوبايد در بيارين..."»
«...روز 9 اسفند... ما اول صبح رفتيم خونهء کاشانی. درست يادمه. اون حاجی (محسن) محرر بود، امير موبور بود، احمد عشقی بود و حاجی حسين عالم بود و يه عده ای ديگه. آيت الله کاشانی گفت: "برين، شاه داره از مملکت ميره بيرون. برين نذارين شاه بره "، گفت :" اگه شاه بره عمامهء مام رفته "...»
 «...دکتر فاطمی رو دولت محاکمه کرد و کشتش، اونوقت که عبد خدايی جزو فدائيان اسلام بود، منم جزو فدائيان اسلام بودم ، عبد خدايی "فاطمی" رو با تير زد ولی نمرد؛ اون عبد خدائی که الان وکيل مجلس ايناست... [فاطمی] رو دم شهربانی زدمش، چاقوام نزدم .بيخود ميگن چاقو زده...»

جاهل ها و لات های متدين
در دوران پهلوی طيفی از جاهل ها و لات های اسلامی نيز حضور فعال داشتند که بعدها پايه گذاران حکومت اسلامی شدند. متدين های دارای "رگ لاتی"، با اتکا به امکانات مالی و شبکه هاشان سازمانده جاهل ها و لات ها و "گردن کلفت ها و عربده کش ها"، به عنوان بخشی از بازوی مسلح اسلام، شدند. اين بخش از جاهل ها و لات ها در مقابل مخالف يا حريف خود قسی القلب ترين ها بودند. پيش از انقلاب اکثر جاهل ها و لات های اسلامی گردانندکان هيئت های مختلف عزاداری و راه اندازان دسته های سينه زنی و تکايا بودند. "هيئت ابوالفضلی" های باغ فردوس و "هيئت بنی فاطمه" يکی دو نمونه اند. يکی از مطرح ترين شيخ های اين متدين های لات "شيخ جعفر شجونی"، و از جاهل ها و لات هاشان حاج مهدی عراقی از بنيان گذاران "فدائيان اسلام" و "هيئت های مؤتلفه اسلامی"، و کسانی امثال محسن رفيقدوست بودند.
مهدی عراقی در کتاب خاطرات اش با عنوان "ناگفته ها"، گفتنی ها را با افتخارمی گويد:
«...نواب صفوی به اين فکر می افتد که يک محفلی، يک سازمانی، يک گروهی، يک جمعيتی را برای مبارزه به وجود آورد. اين فکر به نظرش می آيد که از وجود افرادی استفاده بکند که تا الان مخل آسايش محلات بوده اند. مثل اوباش ها، گردن کلفت ها، لات ها، به حساب آن ها که عربده کش های محلات بوده اند...»
حاج عراقی ماجرای حمله به روزنامه ساعد را که کاريکاتور نواب صفوی را چاپ کرده بود، شرح می دهد:

«...رفيقمان گفت برويم سر پاچنار من يک مشت از اين لات و لوت ها را جمع می کنم... رفتيم زورخانه و ديديم يک مشت جاهل های کوتاه و بلند، خلاصه يا علی يا علی دارند ورزش می کنند. گفت بيائيد برويم، راه افتادند آمدند اول خيابان فردوسی... گفتيم حمله به چاپخانه... همهء چاپخانه را اين بچه ها پذيرايی کردند. جعبه هايی که تويش حروف بود از طبقه دوم همه اش می آمد تو حياط. دو سه تا از اين بچه ها با چوب افتادند به جان ماشين می خواستند با چوب، ماشين را بشکنند، گفتم بابا اين که با اين شکسته نمی شود، يک دست زديم خلاصه اش اين ديس از زير ماشين آمد بيرون و حروف ها ريخت زمين... رفتيم تو قسمت حروف چينی، ديديم کليشه ها آن وسط است چاقو را بچه ها در آوردند، کليشه ها را تکه تکه کردند و حروف را هم، همه را به هم زدند.»
حاج عراقی دربارهء "طيب و ناصر جيگرکی و رمضون يخی و..." و نقش آن ها در آشوب خرداد 42 می گويد:
«...منزل آقا [خمينی] بوديم. آن جا اسم طيب خان وسط آمد... آقا درآمد گفت که اينها علاقمند به اسلام هستند... نوکر امام حسين هستند... خلاصه رفتيم خانه طيب خان... طيب صد تومان داد به پسرش اصغر و گفت می دوئی عکس آقا خمينی را می خری می بری تو تکيه... ناصر جيگرکی، از گردن کلفت های باغ فردوس و چهار راه مولوی بود. هنوز ما از ساعت حرکت مان قدری مانده بود که خبر آوردند اين فرد با تعدادی نزديک به 200 الی 300 تن از الوات های آن ج، به قول خودش ازين تيغ کش ها، دارند می آيند."
محسن رفيقدوست، يکی ديگر از لات های متدين نيز در خاطرات خود در بارهء به قتل رساندن "يکی از چماقداران حکومت پهلوی و معروف به عضويت در ساواک " می نويسد: "...از فيضيه به طرف حرم رفتيم... ديدم يک روحانی پيرمردی که آن چنان دولا بود – که کاملاً مثل اينکه کسی رکوع برود – يک چوب به عنوان عصا دستش بود، اين داشت از توی حرم می آمد بيرون، يکی از اين چماق بدستان جوان خيلی گردن کلفتی هم از طرف در فيضيه به طرف در حرم می رفت، همچين که اين دم در می خواست بيايد بيرون از توی حرم، اين با آن چماق خود زد روی پشت اين پيرمرد روحانی که شايد بالای 90 سال داشت و خيلی هم نحيف و ريز بود. اين افتاد روی زمين و عمامه اش پرت شد – سيد هم بود – اين رفت دو تا لگد هم زد توی عمامه او و اين بنده خدا هم خيلی بی حال افتاد... شايد چند سال بعدش، غروبی داشتم می رفتم توی خيابان صاحب جم، هوا تازه تاريک شده بود. ديدم اين ساواکی دارد از بالا می آيد طرف پايين... دنبال او رفتيم و خانه اش را توی آن خيابان، که معروف بود به چها راه سوسکی، ياد گرفتيم... رفته بودم مشهد خدمت حضرت آيت الله العظمی ميلانی. داستان را به صورت کلی برای ايشان [گفتم] که يک همچين شخصی اين جوری کرده و اگر که مثلاً اين دست حاکم اسلام بيفتد، با اين چکار می کنند؟ ايشان فرمودند: اين جور اشخاص مهدورالدم هستند، اينها ظلمه هستند، اينها عملهء ظلم هستند. بعد از چند وقت موضوع را به صورت بازتری خدمت مرحوم آيت ا... مطهری عرض کردم، و بعد به طريق ديگری اين جريان را خدمت حضرت آيت ا... مهدوی کنی. از حرف های هر سه تای اينها دريافتم که اين آدم، کشتنی است. توی يک جلسه ای موضوع را به مرحوم اندرزگو گفتم/. اندرزگو گفت: همهء اينها کشتنی هستند... البته من چند شبی کشيک او را کشيدم با يک چماق حسابی و چون کمتر شبی بود که اين مست نباشد. بالاخره او از ماشين پياده شد، می خواست برود خانه اش. من مخفی شده بودم و با چماق زدم توی سر اين، او افتاد و يک هفت هشت تا چماق ديگر هم زدم توی سر و کلهء اين و هلش دادم، افتاد توی جوی آب و رفتم. فردای آن روز شايع شد که يک جنازه ای توی ميدان شوش توی آب ها پيدا شده، و ان شاء ا... خدا قبول کند..."
در مقطع انقلاب نيز رژيم سلطنتی و روحانيون تلاش کردند لات های بيشتری را جذب کنند. در بارهء جذب "شاهرخ ضرغام" و ديگر جاهل ها و لات های مشابه اش نوشته اند: «...ناصر کاسه بشقابی، اصغر ننه ليلا، حسين وحدت، حبيب دولابی (همه اين افراد به جرم همکاری با ساواک و کشتار مردم، بعد از انقلاب اعدام شدند) و چند تا ديگه از گنده لات های شرق و جنوب شرق تهران دعوت شده بودند، شاهرخ هم بود. هر کدام از اينها با چند تا از نوچه هاشون آمده بودند. من هم همراه شاهرخ بودم. جلسه که شروع شد نمايندهء ساواک تهران گفت: "چند روزی هست که در تهران شاهد اعتصاب و تظاهرات هستيم. خواهش ما از شما و آدم هاتون اينه که ما رو کمک کنيد. توی تظاهرات ها شما جلوی مردم رو بگيريد. ما هم از شما همه گونه حمايت می کنيم. پول به اندازهء کافی در اختيار شما خواهيم گذاشت. جوايز خوبی هم از طرف اعليحضرت به شما تقديم خواهدشد". جلسه که تمام شد، همه از تعداد نوچه ها و آدم هاشون می گفتن و پول می گرفتن، اما شاهرخ گفت: بايد فکر کنم، بعداً خبر می دم. بعد هم به من گفت: الان اوايل محرمه، مردم عزادار امام حسين(ع) هستند. من بعد از عاشورا خبر می دم..."
ادامه دارد        ـ    پيوند به قسمت دوم
ـــــــــــــــــــــ
منابع و زير نويس:
1- گسترۀ اسطوره، گفتگو، انتشارات هرمس ، سال 1382
2- مهرداد بهار،از اسطوره تا تاريخ، ابوالقاسم اسماعيل پور، 1376
3- محمد آصف ( رستم الحکما)، رستم التواريخ، انتشارات امير کبير ، 1352
4- منوچهر پارسا دوست ، شاه اسماعيل اول ،شرکت سهامی انتشار، 1375
5- عباس منظر پور،در کوچه و خيابان، چاپ سوم، 1384
6- ايرج پزشک زاد، انقلاب مشروطه ايران ،نشر البرز (فرانکفورت)، 1385
7- ناصر زرافشان، تبارشناسی چماقداری، مروری بر پيشينه و ريشه های تاريخی چماقداری در ايران، نشريه حقوق بشر، شماره 52، بهار 1382.
8- احمد کسروی، تاريخ مشروطه ايران، چاپ شانزدهم، صفحه 528.
9- هما سرشار ، شعبان جعفری، نشر ناب، 1381.
10- ناصر امينی، ايرانيان (نيويورک)، شماره 44، آذر 1377.
11- سهراب نيکو صفت، سرکوب و کشتار دگرانديشان مذهبی در ايران ،انتشارات پيام ، سال 1388.
12- http://vatanabad.persianblog.ir/tag/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF
13- http://www.irdc.ir/fa/content/5754/print.aspx مرکز اسناد انقلاب اسلامی
*- اين نکته نيز پوشيده نيست که برخی از جاهل ها و لات ها در زمرهء مبتلايان به اختلال های عصبی و رفتاری نيز قرار گرفته و می گيرند. در ميان جاهل ها و لات ها رفتارهائی که نشانه های اختلال های عصبی و روانی باشند، به وفور ديده شده اندو می شوند. برای نمونه گوگل کنيد نام مصطفی پادگان (يا به قول جاهل ها، مصطفی ديوُونه) را.
"...او يکبار در جريان نزاع خيابانی، کسی را لت و پار کرده بود. آن بنده خدا تهديد کرد که می رود نظميه شکايت می کند. نقل است که مصطفی پادگان رفت مقابل نظميه محل، با ساتور آرم شير و خورشيد را در هم کوبيد و با صدای بلند فرياد زد “ايهاالناس، شير اينه يا منم؟"...
**- عزيزم "دکتر عباس منظر پور" لات ها را فقط از "محصولات " تهران می داند ( کتاب در کوچه و خيابان ص 168) که " هيچ شهر ديگری آن را به معنای واقعی ندارد". به ويژه دردوران پهلوی شهرهائی مثل آبادان، تبريز، رشت، بابل، اصفهان و... جاهل ها و لات های بنامی داشت:
"...در آبادان شخصی بود که به مجيد گاوی مشهور بود. می گفتند گنده لات اينجا بوده. تمام بدنش جای چاقو و شکستگی بود. هرجا می رفت، يک کيف سامسونت پر از انواع کارد و چاقو همراهش بود. می خواست با عراقی ها بجنگد اما هيچکدام از واحدهای نظامی او را نپذيرفتند تا اينکه سيد او را تحويل شاهرخ داد." (منبع شماره 10)
"...يکی از لات های قديم ايران و لرستان محمود و محمد لک (معروف به محمد پرچو) است که تبعيدی با يکديگر در کل زندان های ايران بوده اند. محمد پرچو در زندان اوين در بين2000  نفر وکيل بند زندان بود و هيچ زندانی نبود که با ورود محمد لک ترس را در خود واحمه ندهد... يک لات با مرام که کل همشهريانش به روی اسم او قسم می خورن. محمد بعد از مرگ محمود گوان شرارت را کنار گذاشت اما معرفت او دو چندان شد... وقتی وارد زندان دورود شهر خود می شد برای او جشن می گرفتن... برای اسم در کردن در اهواز پل اهواز را همراه با محمود گوان می بندند... کافه های اصفهان تهران اهواز را به هم می ريزند... داريوش را در يک کافه می زنند... اين کشتی گير که در دورود نامی بود آوازهء شهر خود را در ايران و پرچم لرستان را بر فراز زندان های ايران بلند کرد..."
***- "...از جمله در دعوا و چاقوکشی معروفی که ميان طيب خان و حسين رمضون يخی درگرفت، هفت کچلون جزو نوچه‌های حسين رمضون يخی بودند. بعد از دعوای معروف بين طيب حاج رضايی و حسين اسماعيلی پور، معروف به حسين رمضون يخی، و بعد از اين که با پا در ميانی سپهبد تيمور بختيار و ريش سفيدی ارباب زين العابدين اين دو گنده لات به اصطلاح با يکديگر آشتی کردند، هفت کچلون هم عملاً به جمع اطرافيان طيب پيوستند..."
http://forum.pacyrus.ir/showthread.php?t=108592&page=9
****- احزاب و جريان های فاشيستی نيز از همين دست وظايف انجام می دادند که برای نمونه به جريان" سومکا" و حزب آريا می توان اشاره داشت. "...پيرامون پان ايرانيزم عده ای از اوباش حرفه ای جمع شده و برخوردها را (با توده ای ها) حتی به کشتار می کشاندند. ازاين جمله گروهی بود که خود را "آوارگان پان ايرانيسم" می ناميد. امير موبور (زرين کيا) در راس اين عده بود. اين گروه که بسيار بد نام و شرور بود، از هر دو جناح حزب پان ايرانيسم رانده شده بود". ( بيژن جزنی، تاريخ سی ساله ايران)


 جاهل‌ها و لات‌ها، روحانيون و سلاطين
انقلاب بهمن را "انقلاب لومپن ها" نیز خوانده و دانسته اند، درست یا نادرست بودن این ارزیابی در رابطه با نقش وجایگاه لومپن ها در بروز و تدوام انقلاب بهمن سبب نمی شود بر این واقعیت غیر قابل انکار چشم پوشید که گروه اجتماعیِ جاهل ها و لات ها، هم جاهل ها و لات های هوادار و وابسته به رژیم سلطنت، و هم پیروان و مریدان روحانیت در بروز و تدوام حیات انقلاب و حکومت اسلامی نقش تاثیر گذار داشته اند، گروه اجتماعیِ ای که در تعریفِ "لومپن"و" لومپن پرولتاریا" نمی گنجند.*
زمینه های تاثیر گذاری سیاسی ِ گروه اجتماعی جاهل ها و لات ها در دههء چهل و پنجاه بتدریج قدرتمند تر از دربار صفوي و دودمان های متعاقب آن، و جاهل ها و لات های محمدعلي‌شاهی و رضاخانی ( که در دعوای رضا خان و سيد ضياء حضور داشتند)، و جاهل ها و لات های 28 مردادی شد. بعد از آشوب خرداد 42 اعدام طیب حاج رضائی که در آغاز از خادمان رژیم پهلوی بود، اگر چه از جاهل ها و لات ها زهره چشم گرفت اما سبب تمایل و گرایش بیشتر جاهل ها و لات ها و خرده جاهل ها و لات ها یا " نوچه " های شان به سوی روحانیت و جاهل ها و لات های متدین شد. هر دوسو و قطبِ قدرت نقش جاهل ها و لات ها در دگرگونی های اجتماعی را جدی تر تلقی کردند و به سازمان دهی با برنامهء جاهل ها و لات ها رو آوردند. رژیم سلطنتی جاهل ها و لات های هوادارش را به ویژه درساواک و محافل ورزشی- و بیشتر محافل زورخانه ای به مانند دارو دستهء شعبان جعفری- سرو سامان و سازمان داد و در هنگامهء شکل گیری انقلاب بهمن از آن ها بهره برداری بیشتری کرد. تشدید این سرباز گیری و جذب جاهل ها و لات ها از طرف رژیم پهلوی را بعد از بلوای 15 خرداد سال 42 در میزان ترغیب، انتخاب و استخدام جاهل ها و لات ها و خرده جاهل ها و لات ها درشهربانی،ارتش وساواک به روشنی می شد، دید. به یکباره میزان رنجر، افسر شهربانی و ارتش، پاسبان و گروهبان و استوار در میان جوانان منطقه جنوب شهر افزایش یافت. سرو کلهء آژان هائی مثل "اصغر سیبیل"ِ کلانتری 6، که گنده لاتی بود، در همهء کلانتری های آن محله ها پیدا شد، در ساواک حتی خود ماموران و مسؤلان این سازمان ها از "لات و لوت" های ادارهء سوم نام برده اند، و در میان بازجوها و شکنجه گران ساواک نسل جوانی از جاهل ها و لات ها کم نبودند. سوی دیگر جاهل ها و لات هائی که تمایلات مذهبی داشتند را جاهل ها و لات های متدین وروحانیون جمع و جور می کردند، که محسن رفیقدوستِ های مسجد لرزاده نمونه ها بودند. محل اصلی استقرار و حوزهء فعالیت جاهل ها و لات ها پیرو روحانیت اکثراً در همان حوزه و حریم جاهل ها و لات های نسل قبل از خود بود: محدودهء شهباز جنوبی و دروازه دولاب و میدان خراسان و خیابان خراسان و خیابان زیبا و لرزاده و پاماشین و بی سیم نحف آباد و میدان شاه و مولوی و باغ فردوس و انبار گندم و خیابان سیروس و بازار و خیابان ری و بوذرجمهری و بازارچه نایب السطنه و...، به دلیل بهبود وضع مالی و کبرسن بسیاری از جاهل ها و لات هاء تهران خانه ها یا قطعه زمین و باغی در شمال شهر تهران یا شهرک ها و روستا های اطراف نیز دست و پا کرده بودند، یا برایشان دست و پا کرده بودند**، و در آنجا به سر می بردند( میگون و اوشان و فشم و کرج و...). عده ای از این جماعت نیز درمشاغلی مثل "حمله داری" - که کاروان هائی برای بردن مردم به حج بود- کار می کردند. مراکز تجمع جاهل ها و لات ها، به ویژه در ایام عزاداری مساجد بی سیم نجف آباد، لرزاده، فروتن، حاج ابوالفتح و حوزه فتحیه، مسجد حاج سیّد عزیزالله و...... مدرسه علوی و متعلقات اش، مدرسهء رفاه و..... زورخانه های سید قراب،امیر شیرگیر، اصغر شاطر، کاشفی و.... هیئت های بنی فاطمه و ابوالفضلی ها و جوانان حجتیه و.... و قهوه خانه های کَل یعقوب خیابان خراسان و صفای رانندگان بی سیم نجف آباد و...... بود. چندین کارخانه و بنگاه فروش اتوموبیل در خیابان بوذرجمهری ( کارخانهء بادکنک سازی حاج محمد جوهری ) و دربازارچه ها و حیابان های این منطقه.....متعلق به جاهل ها و لات ها بود و مراکزی برای کمک مالی و برگزاری جلسه های جاهل ها و لات های متدین. روحانیت طرفدار خمینی با چنین مجموعه ای از لات ها و جاهل ها، بخشی از لومپن ها و تودهء وسیع مردم در انقلاب بهمن، و بر بنیان تجربه ای که از رویداد 15 خرداد داشتند، به خیابان ها ریخته شدند.
در مقطع انقلاب هر دو قطب علاوه بر جاهل ها و لات های سازماندهی شده، نسلی از مشابهین نسل شعبان جعفری و طیب حاج رضائی را، با تفاوت هائی که شرایط اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی تحمیل کرده بود، در خدمت خود داشتند. سوئی مرتضی تکیه ها وحسین فرزین ها و پرویز بادپا ها و خرده لات هاو " نوچه" ها و طرفدارشان***، و سوی دیگر محسن رفیقدوست ها، هادی غفاری ها، حسین بروجردی ها، شاهرخ ضرغام ها، اسماعیل افتخاری ها، حاج داود رحمانی ها و......

جاهل ها ولات ها در حکومت
با قدرت گیریِ خمینی و یاران اش حذف خونین جاهل ها و لات ها طرفدار سلطنت شروع شد. تیرباران کرد نِ سریع حسین فرزین نخستین اعدام وحشیانهء فردی از این دسته از جاهل ها و لات ها بود. سوی دیگر قدرت گیری جاهل ها و لات های مذهبی و پیرو روحانیت، به ویژه جاهل ها و لات های متدین آغاز شد. مقر مهره های اصلی این مجموعه حول و حوش مدرسهء علوی و رفاه و مسجد لرزاده بود و...، و بسیارانی دیگر از این مجموعه فعالیت های شان را در مساجد و کمیته های انقلاب اسلامی در نفاط مختلف تهران و شهرهای دیگر آغاز کردند. اکثر جاهل ها و لات هاء همکار و طرفدار رژیم شاه، ویا جاهل ها و لات هائی که سمت و سوئی نداشتند به کمیتهء انقلاب اسلامی، که خواست های مالی و روانی شان را تامین می کرد، پیوستند.

انبوهی از شواهد و اسناد، وحتی گفتار و رفتار روزانه نشان داده، و می دهند که از همان هنگام جاهل ها و لات های اسلامیزه و ایدئولیزه شده از ستون های اصلی حکومت اسلامی شده اند. این مجموعه از بیت رهبری و قوای سه گانه و رسانه ها تا ارگان هاء سپاهی و بسیجی و ارتش و امنیتی و پلیسی به کار گمارده شدند. در آغاز فدائيان اسلام و هيئت های مؤتلفه و گروه ها و دستجات اسلامی دیگر، با افرادی به مانند مهدی عراقی ها و محسن رفيقدوست ها و هادی غفاری ها، وسپس تر با خرده جاهل ها و لات هائی مثل ده نمکی ها و الله کرم ها و سعيد عسکرها و حاجی بخشی ها... که برخی شان نیز به عنوان" اتاق فکر" این گروه ها و دستجات درس حوزوی و دانشگاهی خوانده بودند، شکل دهی گروه های فشار و کشتار آغاز کردند و نوعی دیگر از بازوی های مسلح حکومت اسلامی شدند. حمله به سینماها و کافه ها و کاباره ها که از سال های 1356 آغاز شده بود به یورش به خانهء ثروتمندان و غارت اموال آنان، و بتدریج به شکل گیریِ سازمان یافته و علنی به کتابفروشی ها و کتاب سوزان ها، به چاپخانه ها و دفاتر روزنامه ها، به گردهمايی های سياسی و فرهنگی، به زنان و ضرب و شتم آنان و کشتار مخالفان حکومت و دگراندیشان در تهران، ترکمن صحرا، کردستان، کرمانشاه، قائم شهر، بندر انزلی، جهرم، کرمان و... گسترش یافت. جمع هائی همچون جمع مسجد الهادی و مسجد لرزاده و مساجدی مشابه در سرتاسر تهران، و ایران، سازماندهان و اجرا کنندگان یورش و تخریب و کشتار شدند. جاهل هل و لات های متدین و اتاق فکرشان، که تعدای از آنان از خارج از کشور با خمینی به ایران برگشته بودند ارگان های سرکوب همچون کميته های انقلاب اسلامی، سپاه پاسداران، بسيج، ادارهء زندان ها، وزارت اطلاعات و...... را به دست گرفتند، و بتدریج زوائد و گروه هائی در تهران و شهرستان ها به وجود آوردند که ابتدا تحت عَلم گروه های حزب الله و سپس تر "انصار حزب الله" و "فدائيان اسلامی ناب محمدی (ص) مصطفی نواب "، "سپاه سربلند محمد" و.... و در شهر های دیگر گروه قنات در جهرم، گروه شيت در کرمانشاه، گروه های مختلف "جاش " های کردستان، گروه" باشی "ء اصفهان و.... محفل کرمان و.... ده ها گروه مشابه دیگر درسراسر ایران فعالیت های جنایتکارانه آغاز کردند.گروه هايی که حتی بازداشتگاه ها، شکنجه گاه ها و قتلگاه های مخفی داشته اند. در این دست از سازماندهی ها و یورش ها از زنان جاهل ولات هم استفاده می شد. زهرا خانوم ( زهرا یعقوبی ) ها و فاطمه کماندوها جای تاریخیِ ملکه اعتصادی ها و رقیه آزاد پور (پروین آژدان قزی) ها، پری بلنده ها، پروین غفاری ها( مو طلائی شهر ما) و.... را در شکل و شمایل دیگر به عهده گرفتند.

تحصیلکرده های جاهل و لات و مداح ها
حکومت اسلامی، به نوعی حکومت جاهل ها و لات هاء تحصیلکرده نیز هست، جاهل ها و لات های تحصیکرده و متدینی که در همهء ارکان مهم حکومتی و دولتی، حتی وزارت امورخارجه اش به کار و فعالیت مشغولند. رئيس "جمهور"حکومت اسلامی آقای دکتر احمدی نژاد یکی از این خرده جاهل ها و لات هاست، که حتی درگفتار های رسمی در محافل سیاسی و بین المللی " رگ لاتی " اش بیرون می زند. برای نمونه او در یکی ازسخنرانی هاء اش درزنجان گفت: ملت ايران با " چاقو " دست و پای بد خواهان به حقوق ملت ايران، و مخالفان را قطع خواهد کرد." تهديد احمدی نژاد با چاقوی زنجان، و معرفی امت شان به عنوان ملتی "چاقو کش"، تعجب و اعتراض عده ای از حکومتیان را نیزبرانگيخت، این برانگيختگی و تعجب و اعتراض پيرامون بيانات آقای رييس جمهور حکومت اسلامی در باب چاقو، متاسفانه نشان از بی اطلاعی برانگيخته شدگان از جايگاه چاقو و قمه در ذهنيت و فرهنگ تشیع و حکومت اسلامی، که قمه زنی يکی از بارقه های چنين ذهنيت و فرهنگی است، بوده است. چاقو و قمه از عناصرتاريخی و سرنوشت ساز حکومت اسلامی اند، سلاح هائی که بدل به نماد این حکومت، و رعب ووحشت آفرینی و آزار بارگی اش شده اند.
مداحان و ذکر مصیبت خوانان جاهل و لات - که این شکل اش سوقات صفویه است- نیز در هر دو سوی قطب قدرت برای تهییج و ایجاد شور حسینی دست به صدا بودند. برخی از مداحان پیرو روحانیت و خمینی، به ویژه درحوزه و حریم میدان خراسان تا باغ فردوس در زمرهء گُنده جاهل ها و لات ها بودند، ( من در "رمان بچه های اعماق" نمونه هائی آوردم که علاوه بر مداحی و ارتزاق از این راه در زمرهء بهترین و زبردست ترین قماران بازان – قاپ و تیله گٌنده و لیس پس لیس و شیر یا خط و...- و تیغ کشان محله ها بودند). شیرهء آن مداحان در شرایط کنونی سعید حدادیان است. او خود در برابر"جمع عاشقان سیدالشهداء" به آن نازیده است که لات است، و شاهرگ فرهنگی و اخلاقی حکومت اسلامی از رگ گردن اش می گذرد. نسل اسلامیزه شدهء این دست مداحان خرده جاهل و لات از آهنگران ( بلبل خمینی ) و کویتی پور و حسين فخري گرفته تا حاج منصور ارضی( شمس المادحين) و ده ها مداح دیگر امروز در حکومت اسلامی به سیاستمدارو دادستان و قاضی، معلم اخلاق بدل شده اند و دستگاه عریض و طویل رسانه ای و تبلیغاتیِ خود دست و پا کرده اند. این مجموعه، به ویژه منصور ارضی و سعید حدادیان و دارو دسته شان صدای بلند حضور جاهل ها و لات های متدین و " ایدئولوژیک" شده در درگیری ها و دگرگونی های درون حکومت اسلامی اند. از میانهء اینان حاج سعید حدادیان در این عرصه تا آن حد پیش رفته که ضمن ارائه همهء محسنات شکلی و محتوایی یک حزب الهی جاهل و لات، بتواند به قول خودش احمدی نژاد ورحیم مشایی را" آفتابه بگیرد و"مشاییِ بی شعور" را به آلت تناسلی احمدی نژاد تشبیه کند وخطاب به احمدی نژاد بگوید: ".....چیه شما اینقد تبلیغ کنسرت ها رو می کنین، اینا نزده می رقصن، 5 تا دکترجمع کنن یه آخوند نمیشن. من امشب لاتی حرف می زنم.... احمدی نژاد تا از بهشت حزب الله بیرونت نکردن خودتو جمع کن , یالله بابا..". و از رئیس دولت امام زمان بخواهد جلوی این آلت ( عورت )زشت اش، که رحیم مشائی باشد، را بپوشاند و آن را دور بیاندازد. مداح اهل بیت آل عبا و بیت رهبری که به گفته خودش یکبارنیز قصد داشت مشایی را " بزند" درمعرکه گیری اش لاتی حرف می زند تاهیچ رسانه ای نتواند حرف های اش را انتشار دهد. با این حال جاهل ها و لات های حکومتی که طرفداردولت لاتمداراحمدی نژاد هستند حرف های لاتی مداح ولایتمدار را منتشر کردند. این گروه از جاهل ها و لات های متدین که احمدی نژاد با ادب ترین شان است با ژستی مودبانه سعید حدادیان را " بی ادب و فحاش" خواندند و از ملت " فهیم و با فرهنگ " ایران خواستند در رابطه با " هتاکی" های این بی تربیت" چرت و پرت" گو قضاوت کنند، هتاکی هائی که تاریخ معاصر کشور ما سالیانی ست بارِ شباهت های ناگزیزش می کشد.
شعبان جعفری در خاطره گوئی نقل می کند که به زمان شاه اگر مردمی پای منبر آخوندی شلوغ می کردند و به حرف های آخوند گوش نمی کردند، ایشان مردم را خطاب قرار می دادند و می گفتند:.
" ایهاالناس، این آقا با منبرش تو کون خوار و مادر هرکی که شلوغ کنه"
سعید حدادیان هم به رئیس جمهور ورئیس دولت امام زمان می گوید:
"...آقای احمدی نژاد عورتت زده بیرون، می بُرنشان، حزب الله اینجوریه، رگ لاتی مونم هس واسه اینجور موقع ها، عورتت زده بیرون بابا، یا الله، گندم کجارو خوردی؟"
ادامه دارد
منابع و زیرنویس:
باقر مومنی، انقلاب بهمن، آرش، شمارهء 24، سال 1372
محمود راسخ، انقلاب لومپن ها؟، آرش، شماره 29، تیر ماه 1372
علی اکبر اکبری، لمپنیسم
17ـ مجتبی زاده محمدی، لومپن ها در سیاست عصر پهلوی(1342ـ 1304)، تهران: نشر مركز، 1385
12ـ مسعود بهنود، از سید ضیاء تا بختیار، تهران: انتشارات جاویدان، 1370
علی میر فطروس، محمد مصدق، آسیب شناسی یک شکست
محمد امینی، سودا گری با تاریخ، جلد یکم، شرکت کتاب( لس آنجلس)، تابستان 2012
گفت و گو شهروند با امير فرشاد ابراهيمی، شماره 540، سال 1380.( ر.ک به سايت امير فرشاد ابراهيمی )
مصاحبه با حاتم قادری، ماهنامه مهرنامه، سال اول، ش 1، اسفند 1388
مجتبی مقصودی، تحولات سیاسی ـ اجتماعی ایران، 1357ـ 1320 تهران: انتشارات روزنه، 1380.
كوروش زعیم، جبهه ملی ایران از پیدایش تا كودتای 28 مرداد، تهران: ایران مهر، 1378
غلامرضا وطن دوست، اسناد سازمان سیا درباره كودتای 28 مرداد و سرنگونی دكتر مصدق، با مقدمه دكتر همایون كاتوزیان، با همكاری حسین زنگنه و رضا هدشتی، تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1379
جعفر مهدی نیا، قتلهای سیاسی و تاریخی سی قرن ایران، تهران: انتشارات پاسارگاد، 1380
محمد ارسی، نخستين حلقه های قتل های زنجيره ای، انتشارات دهخدا، 1379
اسماعیل وفایغمائی، یاداشتکها. یاداشتک سی و یکم، ماجرای اسمال تیغکش
http://esmailvafa-yaddashtha.blogspot.com/2008/11/blog-post.html
14- شهدای میگون
http://meygoon.blogsky.com/1389/08/page/4
15- پشت پرده لباس شخصی ها به روایت حسن عباسی: برخی افراد بازنشسته نهادهای امنیتی با هدایت یک جریان سیاسی و مشارکت یک آقازاده!
http://www.sarihnews.com/siyasi/1284-1391-05-03-20-38-26
16- کبوتران ولایت یا پیک وحشت؛ لباس شخصی‌ها کیستند؟
http://www.radiofarda.com/content/f2_Iran_Revolutionary_Guards_plain_clothes_Ebrahimi/1765957.html
17- www.hasbiiallah.parsiblog.com
18- سخنان سعید حدادیان
http://www.youtube.com/watch?v=wonz0b4AMSs&feature=related
19- در بارهء اسمال تیغ زن
http://www.radiofarda.com/content/f4_Ismaeil_freed_prison_abuse/469047.html
20- تشكيل اولين كميته انقلاب اسلامي در مسجد لرزاده
http://www.farsnews.com/printable.php?nn=8811070620

***************************
*- اراذل و اوباش یا افراد و طیف بزهکاران اجتماعی ای که حکومت اسلامی سالیانی ست تحت عنوان "اراذل و اوباش" به دستگیری و شکنجه و اعدام آن ها رو آورده است را می باید بخشی از طیف لومپن ها دانست که عمدتا" از حاشیهء شهرها و آلونک ها و حلبی آباد ها برخاسته اند، ارتشی که بخش بزرگ اش به دلیل نیاز های مالی و اعتقادات مذهبی در خدمت روحانيت و حکومت اسلامی، به ویژه ارگان های سرکوب و گروه های فشار و کشتار قرار گرفته اند. این افراد در وجه عالب قربانیان فقر و بی عدالتی های اقتصادی و اجتماعی هستند. به نظر می رسد ناهنجاری رفتاری و"بزه کاری" اجتماعی آنان را در این چارچوب بتوان مورد توجه و بررسی قرار داد.
**-. در بارهء کمک های مالی رژیم شاه به لات ها و جاهل ها سخن بسیار بوده است، این ها نمونه هائی ست که از منابع مختلف نقل می شوند: ".......رژیم به عنوان پاداش به شعبان جعفری- سیف الله تاجبخش - وخدمات او قطعه زمینی در شمال پارك شهر و پولی به عنوان كمك به او داد تا یك زورخانه مدرن بسازد. این زورخانه در تاریخ 17آبان 1336 به دست شاه افتتاح شد.... علاوه بر این او تا سال های قبل از انقلاب از اداره كل تبلیغات و انتشارات و بعدها از وزارت اطلاعات حقوق می گرفت. این حقوق در ابتدا 1500 تومان و بعدها به 4000 و 10000 تومان افزایش یافت."......جعفر مهدی نیا معتقد است كه شعبان در سرنگونی دولت مصدق و بازگرداندن شاه هیچ گونه نقشی نداشت. این طیب بود كه مردم را كه بیشترشان میدانی و ساكن جنوب شهر و دروازه قزوین بودند با صرف پولی كه در اختیارش گذاشته بودند به صحنه آورد و كار را تمام كرد. طیب سالها به دربار رفت و آمد داشت و اداره املاك پهلوی به او و چند قمه كش دیگر چون حبیب بلشویك و ایمان كوره و غیره كمك های مالی می كرد. "......ده روز بعد از كودتا زاهدی میهمانی باشكوهی در باغ شخصی خودش در جماران به افتخار طیب، رمضون یخی و دیگران ترتیب داد. تمامی سران میدان نیز در آن شركت داشتند. بعد هم چند قطعه زمین به دستور زاهدی در جنت آباد به طیب و رمضون یخی داده شد. "......كرومیت روزولت مجری كودتا بود كه برای انجام كودتای 25 مرداد یك میلیون دلار (معادل 8 میلیون تومان) در اختیار داشت كه همه آنها را در یك صندوق جا داده بود. از این مبلغ حدود صد هزار دلار (هشتصد هزار تومان ) به دو عضو ایرانی گروه داده شد تا آن را بین چند باشگاه ورزشی و فقرای جنوب شهر توزیع كنند...." و......

***- "......هرچه می گفتم اهل میگون، یکی از روستاهای اطراف تهرانم، باور نمی کرد.او از طرفداران پرو پا قرص مرتضی تکیه بود. من هم با تعصب گفتم: من از بچه های حسین فرزین هستم. حسین فرزین و مرتضی تکیه از گنده لاتهای تهران بودند که پاتوق حسین در میدان امام حسین (فوزیه سابق) و پاتق مرتضی شهر ری بود.اینها با یکدیگر لج و لجبازی می کردند و هر چند وقت یکبار آدمهای خودشان را برای دعوا و زد و خورد به سمت یکدیگر گسیل می دادند و بساط طرف مقابل را بر هم می زدند. حسین فرزین چون در ایران مهر و میدان امام حسین بود حس ناسیونالیستی بر من غالب شده بود و از ایشان طرفداری می کردم. ناگفته نماند چندین شام عزاداری امام حسین (ع) هم میهمان ایشان بودم..."
".... مرتضی تکیه بعد ها پاتوق وگذرش کافه ها و رستوران های جاده پهلوی، به ویژه " چاتانوگا" و.... شد. نقل است برای اینکه رژیم پهلوی حسین فرزین را " گنده تر" کند در زندان شرایطی پیش آورد که فرزین؛ تکیه را زد. از آن هنگام حسین فرزین اسمی تر شد.... پرويز بادپا، قهرمان بوکس درروزهای انقلاب کمیته چی شد. جرم های متعددی برای خلاف کاری های او مطرح شد. او در مصادرهء اموال ثروتمندان نقش زیادی بازی می کرد. امثال بادپا در مناطق مختلف تهران و شهرستان ها زیاد بودند که خلخالی در "اعدام چافو کش ها" برخی ازآن ها را اعدام کرد...."



جاهل‌ها و لات‌ها، روحانيون و سلاطين
مسعود نقره‌کار
ارائه تصویری واقعی از گروه اجتماعی جاهل ها و لات ها، و نقش آن‌ها در رخدادهای سیاسی و اجتماعی در میهنمان، کاری پژوهشی و تخصصی می طلبد که از عهدهء گروهی از تاریخ نگاران، جامعه شناسان، روانشناسان و روانپزشکان ساخته است. آنچه من در این سه مقاله، و مقاله های قبلی و برخی از کتاب هایم در بارهء جاهل‌ها و لات‌ها و نقش سیاسی و اجتماعی شان نوشته ام، به قول امریکائی ها، یک عکس فوری snapshot از این پدیده است.

چرا جاهل ها و لات ها جذب قدرت می شوند؟
گرایش و تمایل جاهل ها و لات ها به قدرت، مرجعیت، اقتدار، اتوریته یا "کانون جذب، حفظ و تمرکز توانمندی ها و ابزار تحمیل و توزیع ارادهء دولت، حکومت و یا حاکمیت" از ویژگی های این گروه اجتماعی در طول تاریخ پیدائی و حیات ‌شان بوده است. این گرایش و تمایل البته در همین حد نمانده است و علاوه بر گرایش و تمایل به قدرت موجود در ساختار نظام های سیاسی و دینی، کار به قدرت موجود در احزاب و سازمان ها و گروه ها و دستجات نیز کشیده شده است. در تاریخ معاصر میهنمان، اپوزیسیون های قدرت سیاسی و دینی، برخی از احزاب و سازمان ها و گروه های سیاسی نیز در ابعادی متفاوت و به اعتبار مشی سیاسی و ویژگی های شان برای جاهل ها و لات ها جاذبه داشته اند و سبب جذب این افراد شده اند. برخی از احزاب و سازمان ها سیاسی اسلامی، ملی و چپ نیز خود اقدام به جذب جاهل‌ها و لات‌ها و بهره برداری از آن ها کرده‌اند.
چرائی گرایش و تمایل جاهل ها و لات ها به قدرت (در انواع و اشکال و اندازه های مختلف) دلائل و عوامل متعدد و گونه گون دارد، که در اینجا به دو عامل اشاره می شود:
1. ویژگی های شخصیتی: شخصیت جاهل و لات ‌را شخصیتی "متّلون، ناپایدار، متزلزل، درهم شکسته و شناور" دانسته اند؛ شخصیتی که پای بند اصولی تعّین یافته نیست. چنین ویژگی‌ای سبب می شود جاهل ولات به دنبال جایگاه و پناهگاهی باشد تا با اتکا وبه اعتبار آن ها شخصیت، و به تبع آن هویتی بالنسبه پایدار برای خود دست و پا کند، هویتی که مانع از نادیده گرفتن‌اش و یا طرد و انکار‌اش در جامعه شود. چنین ملجاء و مآوائی می باید در بر گیرندهء ویژگی هائی باشند که با و یژگی های شخصیتی جاهل و لات دارای همخوانی، نقاط اشتراک و یا قابل انطباق باشند، ویژگی ها و خصائلی همچون قلدری، حرفِ آخر را زدن یا فصل الخطاب بودن، قدرت طلبی با هدف تحمیل نظر و عملِ خود، قهرمان و ضد قهرمان پروری، عشق به قهرمان مظلوم، نماد و سمبل سازی، تمایل به اعمال انواع خشونت، مردمداری و... در زمرهء این ویژگی ها و خصائل هستند. این دست ویژگی‌ها و خصائل شخصیتی، جاهل و لات و گروه اجتماعی جاهل ها و لات ها را به قدرت هائی که چنین ویژگی هائی دارند، نزدیک می کنند و شخصیت و هویت آنان را نسبت به آن قدرت سیاسی و دینی قابل تعریف و تبیین می کنند.
ویژگی های شخصیتی، روانی و رفتاری دیگری نیز برای جاهل و لات و گروه اجتماعی شان بر شمرده اند:
الف: خصوصیاتی که در حوزهء مفاهیم و مقوله های "معرفت داشتن" و" جوانمردی و فتوت" توضیح داده می شوند. برای نمونه، خصوصیات و خصائلی مثل: تواضع و مردمداری (خاکی بودن)، چشم پاک بودن ، شرم و حیا داشتن، سفره دار و مهمان نوازبودن، امانت داری، راز داری، دست گیری و گره گشائی از کار مردم و کمک به نیازمندان، ترحم و دلسوزی، سخاوت و دست و دل بازی، صبور بودن، احترام به ریش سفیدان و بزرگان، بخشش در صورت خطا ، پای بندی به حرف و قول، وفاداری به رفیق و عشق، و....
از میان این مجموعه، به جوانمردی اهمیت بیشتری داده شده، خصلتی که گفته شده است: "...بیش از هفتاد جنبه را در خود دارد که از آن ها دو مقوله از همه مهم تر است، یکی نان دادن و دیگری راز پوشیدن. و باز روایت شده است که "سمک عیار ‌پر‌سید از جوانمردی کدام شقه داری؟ روح افزا گفت از جوانمردی امانت داری به کمال دارم.....هرگز راز کسی با کسی نگویم و سّر او را آشکار نکنم"
ب: ویژگی های ناهنجارانهء شخصیتی، روانی و رفتاری که بخش وسیعی از جاهل ها و لات ها از خود بروز داده اند، برای نمونه: خصوصات ضد اجتماعی داشتن و در تقابل با مناسبات اجتماعی قرار گرفتن، (شخصیت آنتی سوشیال و بوردر لاین)، مخالفت با قانون، تحریک پذیری و پرخاشگری، جّوگیر شدن ، شخصیت کنترل کننده و برتری طلب، تحقیر زن و زنانه‌‌گی و....
چنین شخصیت چندگانه و چند وجهی‌ای سبب می شود با مجموعه ای از ویژگی های مثبت و منفی، و زمینهء پیدائی و رشد ویژگی ها و خصائل متضاد مواجه شویم از "جاهل و لات جوانمرد و پهلوان صفت و عیارمنشِ با معرفت و ناموس پرست تا جاهل و لات نامرد و بی معرفت و ناموس دزد"، که خشونت و قانون شکنی و زن و پول و قدرت هم در هر دو طیف رگه های خود را دارند.
عوامل بروز این شخصیت چندگانه نیز متعددند که از میان آن ها می توان به عوامل محیطی (اجتماعی) و فردی اشاره داشت. از عوامل محیطی خاستگاه طبقاتی، ساختار فرهنگی و دینی محله، و ویژگی های محیط کار، خانواده و گروه همالان و دوستان نقش ایفا می کنند. جاهل‌ها و لات‌ها از لایه های اجتماعی فقیر و متوسط جامعه هستند که محیط زیست و زندگی شان محیط های فرهنگ سنتی و دینی ست. در کنار عوامل محیطی عوامل دیگر فردی (زیستی و روانی یا ژنتیک و بیو کمیکال) نیز در بروز این دست شخصیت ها نقش دارند:
«...علی را می بریم سمت بحث چاقوکشی‌ اش پیش از انقلاب... می گوید: "ببین داداش من، قمه بستن یک دوره ای برای سه دسته بود. سر گردنه گیر، نظمیه چی و این پهلوون ها. و بعد هم چاقوکشی برای لات ها بود که خدا وکیلی خواهر و مادر ملت، خواهر مادر خودشون بود. این لات های چاله میدون که میوه فروش بودند دیگه قمه نمی بستند، همین ضامن دارها بود که می ذاشتند توی کت شون و می چرخیدن. اما خدا وکیلی کمتر می شد اینا برن دنبال ناموس ملت. بی غیرت نبودند. اما الان دیگه اینجوری نیست. بد وضعی شده"... در نهایت می گوید: "همه اش محله نیست. بیشتر ذات آدم هاست. میان داداشام فقط من اینجوری شدم. شاید جنس من خراب بود و اگرنه الان باید شمرون زندگی می کردم و این شکلی نبودم. توی همون محل دکتر غفوری فرد [یکی از وزرای پیشین نیرو] یکی از همسایه شون قاچاقچی بود. اون قاچاقچی هم جاسوس ساواک بود. اما انقدر بدجور قاچاق کرد که همون زمان شاه دارش زدن. اما تو همون محل هم بزرگ شد. این یعنی آدم اگه سالم باشه، تو زندان هم ولش کنن آدم میشه...»
2. بستر فرهنگی: فرهنگ جامعهء ما بستر مناسبی برای پیدائی و رشد جاهل ولات، و گروه اجتماعی جاهل ها و لات ها، و گرایش و تمایل آن ها به سوی قدرت بوده ‌است. در کنار انبوهی از نکات و مؤلفه های مثبت فرهنگی، از جمله عناصر"جوانمردی و فتوت" در فرهنگ مان، به دلائل متعدد، به ویژه ‌تقدس خشونت، قهرمان پروری، خود خواهی و خود برتر بینی ِ بدخیم، قلدر مابی، فرهنگ مردسالاری و مردانه، و.... زمینه برای پیدایی و رشد فرهنگ جاهل مسلکی و لات منشی نیز مهیا بوده است. این نوع از فرهنگ نه فقط در قدرت سیاسی و دینی، که در میان اپوزیسیون قدرت سیاسی و دینی و در کل مناسبات اجتماعی نيز حضور داشته و دارد. چنین بستری، یعنی ساختار فرهنگی مردسالار، خشونت آفرین و نابردبار که برای گرفتن حق، زورِ بازو و سلاح و انواع خشونت وسیله و توجیه کننده می شوند، پیدائی و تداوم حیات پدیدهء جاهل ها و لات ها را امری بدیهی کرده است.

استبداد سلطنتی و جاهل ها و لات ها
به دو دلیل جاهل ها و لات ها به نیروی مهمی در نظام سلطنتی بدل شدند:
الف. رژیم پهلوی با صرف پول و امکان سازی های گونه‌گون، و با آگاهی از ویژگی های شخصیتی جاهل ها و لات ها، به جذب با برنامه و سازمان یافتهء آنان پرداخت. در کنار پول و امکان سازی های مختلف، کیش شخصیت، تحریک احساسات وطن پرستانه و... از عوامل جذب جاهل ها و لات ها و تبدیل آنان به نیروئی مهمی در استبداد سلطنتی بوده است؛ نیروئی که با کنترل و نظارت رژیم و ارگان های مختلف مورد بهره برداری سیاسی و امنیتی و... قرار گرفته است.
ب: انطباق، اینهمانی و همپوشی ویژگی های شخصیتی جاهل ها و لات ها با حکومت سلطنتی نیز جذب اینان به چنین رژیمی را تسهیل کرده است. رگه های فرهنگ جاهل مسلکی و لات منشی در گفتار و رفتار پادشاهان قلدر صفوی، نادر شاه ، پادشاهان قاجار و رضا خان یکی از همپوشی هاست.

استبداد دینی و روحانیت، و جاهل ها و لات ها
روحانیت شیعه، به مانند رژیم سلطنتی، از دو راه جاهل ها و لات ها را جذب و به یکی از ستون های حکومت اسلامی بدل کرده است:
الف: با بهره برداری از اعتقادات مذهبی و تحریک احساسات مذهبی، کیش شخصیت ، ملجاء بودن برای توبه و کاهش گناهان ناشی از خلاف کاری، وعده‌ء اجرهای اخروی، همراه با امکانات مالی و کاسبی‌‌ای که بسیاری از جاهل ها ولات های متدین، بازار و بازاری ها در اختیار این دسته از جاهل ها و لات ها می گذاشتند و...
ب: دو طیف جاهل و لات جذب روحانیت شیعه شده اند؛ دسته ای لات های" مغز شوئی" شده و اسلامیزه و ایدئولوژیزه هستند که در بطن روحانیت و مذهب شکل گرفته اند، و جاهل ها و لات های متدین هستند؛ جاهل ها و لات هائی که شاید بتوان پیوندی میان اینان و عياران و اهل فتوت خانقاهی- البته با تفاوت هائی- یافت. دستهء دیگر جاهل ها و لات هائی هستند که به دلیل اینهمانی و همپوشی های شخصیتی جذب مذهب و روحانیت شده اند. جدا از حضور عنصر قلدری در مذهب تشیع، حرفِ آخر را زدن یا فصل الخطاب بودن، قدرت طلبی با هدف تحمیل نظر و عمل ِ خود، قهرمان و ضد قهرمان پروری، عشق به قهرمان مظلوم، نماد و سمبل سازی، تمایل به اعمال انواع خشونت، تحقیر زن و زن را موجود دست دوم پنداشتن، و به ویژه تحقیر زنانگی و... از عناصر شکل دهندهء فرهنگ شیعی و روحانیون‌اش هستند.
«...یکی از همراهان و هواداران کاشانی شخصی بود به نام "شمس قنات آبادی"، شخصیت او، بنا به نظر بسیاری، فاسد و در عرصهء مبارزهء سیاسی غیر قابل قبول بود. حضور این شخص با فساد اخلاقی اش در کنار کاشانی یکی از دلایل اختلافات مهدی عراقی با نواب بر سر همکاری و وحدت عمل با کاشانی بود. عراقی تعریف می کرد: "در یکی از گفت و گوهایم با کاشانی از او خواستم "شمسی خانم"، این مایهء بد نامی را از خودت دور کن، اما او این خواست و پیشنهاد مرا نپذیرفت و گفت: "آخر من نمی توانم". حاجی عراقی این جملهء کاشانی را با حالت اوا خواهرانه ای از او نقل کرد. پرسیدم منطور کاشانی از این که نمی توانم چه بود؟ عراقی در پاسخ من گفت : "خیلی خری!"
در رابطه با گرایش و تمایل جاهل‌ها و لات‌ها به تشیع و روحانیت به عوامل زیر نیز قابل توجه هستند:
ساختار جامعه و نزدیکی محیط زندگی و زیست جاهل ها و لات ها با محیط زندگی و فعالیت های روحانیون و بازار (مناطق جنوب شهر یا مناطق مشابه در شهر های بزرگ، که مراکز تجمع مساجد، هیئت ها، تکیه ها و قهوه خانه ها و زورخانه ها هستند).
ویژگی های مذهب تشیع، به ویژه خشونت طلبی، قهرمان، قهرمان مظلوم و ضد قهرمان سازی ِ در آمیخته با فرهنگ جوانمردی و فتوت، که در روایت ها و داستان سرائی ها در گفتار و رفتار و چگونگی زندگی و مرگ برخی از پیشوایان این مذهب، مثل حضرت علی و امام حسین، و برخی دیگر از امامان تجلی یافته است. برای نمونه، حضرت علی به عنوان شخصیتی مطلوب برای جاهل ها و لات ها، در یک روز می توانست عده ای را به قتل برساند اما در عین حال پدر یتیمان باشد و پشتیبان بیوه زنان و فقرا، که ناله‌ء یتیم و فقیری اشک اش را در آورد. و یا حسین ابن علی که با چند ده تن در جنگی نابرابر خودش و خانواده اش قهرمان مظلوم می شوند، و این کشته شدن چنان آرایه و شاخ و برگ می گیرد که به عامل مهم تبلیغ و تهیج و جرکت بدل می شود.
جوانمردی و فتوت و گذشتی که در تشیع به پیشوایان این مذهب نسبت می دهند: "...و سیرت جوانمردان آن است که مصطفی(ص)‌ با علی (ع) گفت: یاعلی، جوانمرد راست گوی بُوَد، وفادار و امانت گذار و رحیم دل، درویش و پُر عطا و مهمان نواز و نیکوکار و شرمگین".
امکان جلوه فروشی ها و خودنمائی هائی که مراسم های عزاداری، مساجد، هیئت‌ها، تکایا، دستجات ، زورخانه ها و.....فراهم می کنند.

توضيح:
در حاشهء یک " نقد". در رابطه با بخش اول و دوم این مطلب پیشنهادها، نظرها و نقد هائی شنیده‌ و خوانده‌ام، کامنت ها و ای- میل ها و فحش هائی هم از "جاهل ها و لات های اینترنتی"ی طرفدار رژیم سلطنتی و اسلامی دریافت کرده ام، آنچه این دوستان و دشمنان نوشتند و گفتند آموزنده و برای تدقیق و تصحیح این موضوع و بحث کمک کننده اند. سپاسگزارشان هستم.
فانی یزدی هم "نقدی بر نوشته مسعود نقره کار درباره "جاهل ها ولات ها، روحانیون و سلاطین" منتشر کرد که لازم است مکث کوتاهی روی آن داشته باشم.
متاسفانه نوشته ای که نقد پنداشته شده ارتباطی به بخش اول و دوم مطلب من ندارد. لُب ِ مطلب من در آن دو بخش این است که: جاهل ها و لات ها چه کسانی و چگونه گروه اجتماعی ای هستند، چرا جذب قدرت می شوند و نقش آن ها به عنوان یک گروه اجتماعی در رخداد های اجتماعی و سیاسی جامعه چه بوده و هست. نوشتهء "مرشدانه "ی فانی یزدی چیزی جز خورجینی صغری و کبری تکراری در باره انقلاب بهمن نیست.
فانی یزدی، بر آشفته از اینکه من به انقلاب شکوهمند بهمن اش، توهین کرده ام، در مصادره های به مطلوب می‌خواهد وانمود کند که من انقلاب بهمن را انقلاب جاهل ها و لات ها و لومپن ها دانسته ام. چنین نیست و فانی یزدی و همفکران ‌اش اشتباه فهم کرده اند. برای جلو گیری از اتلاف وقت، فقط به یک نمونه از مصادره ها اشاره می کنم . فانی یزدی می نویسد: «...نقره کار ایران را در آستانه انقلاب چنین می بیند "روحانیت طرفدار خمینی با چنین مجموعه ای از لات ها و جاهل ها، بخشی از لومپن ها و تودهء وسیع مردم در انقلاب بهمن، و بر بنیان تجربه ای که از رویداد 15 خرداد داشتند، به خیابان ها ریخته شدند. در مقطع انقلاب هر دو قطب علاوه بر جاهل ها و لات های سازماندهی شده، نسلی از مشابهین نسل شعبان جعفری و طیب حاج رضائی را، با تفاوت هائی که شرایط اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی تحمیل کرده بود، در خدمت خود داشتند.» ...خب، ملاحظه می کنید که فانی یزدی "ایران در آستانهء انقلاب" را مساوی با "روحانیت طرفدار خمینی " گرفته است، در حالیکه سخن من دربارهء "روحانیت طرفدار خمینی" ست نه "ایران در آستانه انقلاب ". سخن بر سر جماعتی ست که، به عنوان یکی از نیروهای درگیر در انقلاب، "لات ها و جاهل ها، لومپن ها و توده های وسیع مردم " را به خیابان ریختند. این جماعت هم هیچ ربطی به حضور گستردهء سایر نیروهای حاضر و درگیر در انقلاب نداشتند؛ نیروهائی همچون احزاب و سازمان ها و گروه های سیاسی چپ و دموکرات، تشکل های کارگری و دانشجوئی و اهل قلم و دیگر صنوف، روشنفکران سیاسی و فرهنگی، شخصیت ها و چهره های سیاسی منفرد، و زنان و مردان و جوانان آگاه و... که سپاهی میلیونی بودند. فانی یزدی و همفکران ‌اش ایکاش نظر من دربارهء نیرو های شرکت کننده در انقلاب بهمن را در جلد دوم از مجموعهء 5 جلدی بخشی از تاریخ جنبش روشنفکری ایران در بخش " انقلاب بهمن و کانون نویسندگان ایران"، و یا مصاحبه من با آقای محمدی در بارهء انقلاب بهمن، و یا سلسله گفتارهای دو سه هفتهء اخیرم با تلویزیون پارس ( ایران آزاد – حسین فرجی) در بارهء نقش روشنفکران، چپ ها، سلطنت طلبان، جاهل‌ها و لات‌ها و... در انقلاب بهمن را می خواندند، و می دیدند،
http://www.voinews.net/archive/program/3985
http://www.voinews.net/archive/program/3926
آنوقت شاید مصدع اوقات خودشان و بنده ودیگران نمی شدند.

منابع و کتاب ها و مقاله های پیشنهادی:
فرهنگ رجائی، مشکلهء هویت ایرانیان امروز/ ایفای نقش در عصر یک تمدن و چند فرهنگ، نشر نی، 1382
گفتگویی خواندنی با یک چاقوکش قدیم http://www.azadinews.ir/article.asp?id=21529
عباس مظاهری، شکوفه های درخت انار، خاطرات زندان، ناشر گفت و گو های زندان ، سال 1385
محمد جعفر محجوب، آئین جوانمردی و فتوت، انتشارات کتاب های ایرانی / سال 2000/ نیویورک
سمک عیار، با مقدمه و تصحیح خانلری، تهران ، انتشارات آگاه، سال 1369
ابراهیم محتاری، میراث پهلوانی، تهران، سال 1381
سینا میرزائی، طیب در گذر لوطی ها ، تهران ، سال 1381
سید عباس فاطمی، شعبان جعفری در آینهء اسناد، جهان کتاب، تهران 1380
شاه حسینی ، از عیاری تا لمپنیسم / مصاحبه باآقاي حسين شاه حسيني راجع به: شعبان جعفري و طيّب حاج رضائي
بهروز شیدا، پنجره ای به بیشهء اشاره، نشر باران، سال 2006
متین غفاریان، منازعه لات و سوسول.
متین غفاریان، تکرار مکرر حلقه ستم‌گر‌- ستم‌جو، تحلیل روانکاوانه تجاوزات اخير در گفت‌وگو با دکتر محمد صنعتي