Saturday, March 16, 2019

رییسی که رهبر می‌شود




رییسی که رهبر می‌شود

ابراهیم رئیسی نایب رییس مجلس خبرگان شد و اگر فرض بگیریم که مرگ به سراغ احمد جنتی هم خواهد رفت، باید از همین حالا ریاست ابراهیم رئیسی بر خبرگان را تمام‌شده بدانیم؛ هرچند همین حالا هم با وضع فرتوتی که جنتی دارد و اعتمادی که به رئیسی هست، می‌توان حدس زد که مدیریت مجلس خبرگان پشت درهای همیشه بسته‌اش برعهده اوست. پیران و شیخان این مجلس نیز نگاهشان به رئیس تازه‌رسیده قوه قضاییه است و آن‌قدر هوش و حواس دارند که جهت باد را تشخیص بدهند و بدانند این سید خراسانی آتیه دارد و شاید ولی فقیه بعدی باشد.
هر چه هست، رهبر بعدی جمهوری اسلامی ایران بر صندلی همین مجلس خبرگان نشسته است و قرار نیست از مراجع قم کسی بر کرسی ولایت فقیه بنشیند؛ چه اینکه از همان سال ۶۸، پس از درگذشت آیت‌الله خمینی و انتخاب حجت‌الاسلام خامنه‌ای به رهبری، روحانیان در قدرت به هم‌لباسی‌های فقیهشان حالی کردند که بین قم و تهران فاصله است و قرار نیست اعلم فقها بر این کرسی جلوس کند و آن شرط مدیر و مدبر به قواره علمای حجره‌نشین و منبردار، نمی‌آید.

این تازه وقتی بود که در قم مراجع قدیمی مثل گلپایگانی و مرعشی و اراکی زنده بودند، نه حالا که حوزه علمیه بودجه‌بگیر است و مراجع فتوای درخواستی صادر می‌کنند.

پس رهبر بعدی نظام، کسی از همین‌هاست که هر روز می‌بینیم و یا مثل همین رئیسی که از این پس و با ریاستش بر قوه قضاییه، با صدا و سیمایش بیشتر آشنا می‌شویم.

شاید بشود گفت که در یک طرح بلندمدت، خلعت قاضی‌القضاتی برای رئیسی، مقدمه‌ای است برای تاج ولایت؛ چه اینکه این مقام از لحاظ معیارهای حکومتی، نشانِ کاملی دارد از فقه‌دانی و عدالت.

دستگاه تبلیغاتی نظام حتی می‌تواند از شکست ابراهیم رئیسی در انتخابات ریاست‌جمهوری یک پیروزی بسازد که اتفاقا اصول‌گرایان از این تفاسیر زیاد گفتند که برای نامزدی که تابه‌حال پا به رقابت نگذاشته بود، ۱۶میلیون رای و آن هم مقابل هجوم تبلیغاتی دشمن و حملات رقیب، حماسه‌ای بود. دیگر اینکه عمده فقهای مجلس خبرگان، قائلان به کشف ولی فقیه هستند و در این فقره، اگر مردم هم علاقه‌مند به فرد نظرکرده نباشند، لابد چه بهتر و نشانه مظلومیت است و حقانیت.

این وسیله‌های بد
گاندی می‌گفت وسیله همان هدف است، یعنی که نه‌تنها نمی‌توان با وسیله بد به هدفی نیک رسید، که اصلا سالی که نکوست، از بهارش پیداست و همان قدم اول نشان می‌دهد که راه به کجاست. در انتخابات خبرگان سال ۹۵، اصلاح‌طلبان از مردم خواستند تا چشم‌بسته به فهرستی که بر بالایش نام هاشمی رفسنجانی بود، رای دهند تا ترکیب این مجلس عوض شود. نهایتا شکلش عوض شد و محمد یزدی و محمدتقی مصباح‌یزدی به خبرگان نرسیدند، اما ترکیبش دست نخورد.

حالا در مجلسی که قرار بود به همت هاشمی رفسنجانی و در لحظه حساس، رهبری بی‌آزار برگزیند، جنتی رئیس است و رئیسی نایب، بدتر اینکه چنین مجلسی با "مشارکت گسترده مردم" هم برپا شده است و ازقضا مشروعیت کامل برای برگزیدن رهبر بعدی را دارد. می‌بینید که چه‌طور استفاده از وسایل بد و نداشتن خط قرمزهای اخلاقی و اعتقادی، کار را به جایی می‌رساند که حامیان هاشمی در خبرگان چوب و پیاز را خوردند و جریمه‌اش را هم دادند.

قضاییه مهم‌تر از مجریه
روحانیان انقلابی در سال ۵۷، در همان اول کار، چنان بر دادگستری و قضاوت چنگ انداختند و این بخش حکومتی را به غنیمت بردند که انگار حقی بوده است که از ایشان ستانده شده و درباره‌اش با کسی گفت‌وگو هم ندارند. در اوانِ انقلاب، روشنفکران و گروه‌های سیاسی نگاهشان دوخته بر مجلس و ریاست جمهوری بود اما مهم‌ترین بخش یک حکومت، قوه قضاییه و دادگری است.

در تمام سال‌های اصلاحات هم دعوا بر سر مجلس بود و اینکه چه کسی رییس جمهوری شود و هیچ‌گاه اعتراضی نمی‌شد که چرا باید محمد یزدی که در شرایط عادی هم عصبی است، رییس قوه قضاییه باشد.

اگر قوه قضاییه در ایران مستقل و آزاد بود، نه تقلبی در انتخابات می‌شد، نه اختلاسی بی‌مجازات می‌ماند، نه نظامیان می‌توانستند در سیاست و اقتصاد دخالت کنند و نه این همه بی‌گناه به زندان و بر سر دار می‌رفتند. اما حالا ابراهیم رئیسی که در کارنامه‌اش یک قتل‌عام سیاسی می‌درخشد و همه می‌دانند که سرتاپا بی‌انصافی است، بر محکمه نشسته بی‌اینکه به گماردنش اعتراضی شود. فاجعه اینجاست که برخی اصلاح‌طلبان، خوشامد هم گفتند.

حرف راست اینکه که اگر همین فردا، رئیسی رهبر شود، صدایی برنخواهد خاست و شاید دست اصلاح‌طلبان به بیعت، زودتر از اصول‌گرایان دراز شود.

احتمالا ابراهیم رئیسی در برنامه‌ای چند مرحله‌ای به رهبری نزدیک می‌شود و  باید گفت تابه‌حال همه‌چیز خوب پیش رفته است.

با سکوتی که در انتصابش به ریاست قوه قضاییه شنیدیم، قاطبه سیاست‌ورزان اصلاح‌طلب و اصول‌گرا، به رهبری حضرتش رضایت خواهند داد. رهبری در جمهوری اسلامی ایران، پیش از آنکه به انتخاب خبرگان و یا به فقاهت و احیانا مقبولیت ازسوی مردم موکول باشد، به اراده کسانی است که قدرت واقعی را در دست دارند. زمانی هاشمی یک‌تنه خامنه‌ای را رهبر کرد، حالا اما یک حلقه قدرتمند نظامی/روحانی، همان کار خواهد کرد.

نهادهای انتخابی در نظام اسلامی ایران هیچ‌گاه و در هیچ صحنه ای نتوانستند بر نهادهای انتصابی چیره شوند. به‌نظر می‌رسد که در آینده‌ای نزدیک و در انتخاب رهبر که زمین بازی‌اش خبرگان است، اصلا جماعت اغیار و اصلاح‌طلبان راهی ندارند تا بتواند موثر باشند. با این حساب، ابراهیم رئیسی به شرطی که همه ساکت بمانند به‌راحتی می‌تواند رهبر بعدی جمهوری اسلامی باشد.

محمد رهبر/ ایران اینترنشنال