Tuesday, January 15, 2019

بالاخره راز کتاب مبین مکشوف شد: قرآن ناقص است و از درجه اعتبار ساقط است!؛ ف. م. سخن



بالاخره راز کتاب مبین مکشوف شد: قرآن ناقص است و از درجه اعتبار ساقط است!؛ ف. م. سخن

در دو نوشته ی قبل، اشاره کردم که جای قرآن در نزد مردم شیعه، بر روی طاقچه ی منازل بود و از آن در مراسم ترحیم و ازدواج استفاده می شد تا این که دکتر شریعتی، خطاب به این مردم گفت عجیب است که شما معتقد به قرآن هستید ولی آن را نخوانده اید و نفهمیده اید، همان طور که وقتی روزی ۵ بار نماز می خوانید، چیزهایی را که موقع دولا راست شدن می گویید نمی فهمید و نمی دانید که چه می گویید.

نتیجه این شد که جوانان زمان شریعتی، مثل این که کشف بزرگی کرده باشند، ضمنِ نگاه چپ چپ به پدر مادرهایشان، قرآن ها را از سر طاقچه برداشتند و شال سبز دور آن را باز کردند و شروع به مطالعه ی این کتاب عجیب ناشناخته کردند!

من هم یکی از این جوانان بودم و سعی کردم قرآن را با ترجمه های فارسی آن بخوانم و بفهمم و ارتباط موضوعات آن را با فلسفه های جدید، مثل فلسفه ی مارکسیسم و اگزیستانسیالیسم و غیره درک کنم، ولی هر چه خواندم، کم تر فهمیدم و قرآن را کتابی دیدم آشفته و در هم بر هم که از این شاخه به آن شاخه می پرد و خبری هم از مارکسیسم و اگزیستانسیالیسم در آن نیست.

ابتدا تصور می کردم که ایراد از شیخ محمد کاظم معزی ست که برداشته قرآن را کلمه به کلمه و به زبان سرخپوستی ترجمه کرده، ولی در طول سال هایی که حکومت اسلام در ایران فرمانروایی می کرد و بازار ترجمه ی قرآن داغ شده بود و ترجمه های بلیغ و فصیح به صورت نثر و نظم از آن منتشر می شد دیدم نه! اِشکال از ترجمه نیست بلکه تمام ترجمه ها مرا به این نتیجه می رساند که این کتابی ست آشفته که به قول استاد قرآن شناس، بهاءالدین خرمشاهی به صورت حلقوی و پیچ در پیچ رو به بالا نوشته شده و به همین خاطر به این شکل عجیب غریب در آمده است.

داستان ها دارم از ترجمه های قرآن و نقش آن در بدبختی هایی که طی ۴۰ سال حکومت اسلام بر ایران گریبان ما را گرفته، که فرصت و موقعیت بیان همه ی آن ها نیست، اما چند روز قبل شاهد مصاحبه ای بودم که حسین دهباشی، با حضرت آیت الله سید کمال حیدری یکی از علما و فضلای درجه ی اول حوزه ی علمیه قم انجام داده بود و در آن آیت الله مزبور، موضوعاتی را در باره ی قرآن مطرح کرد که کلید حل تمام معماهای من بود و بالاخره مسائل من بعد از سال ها سرگردانی و حیرت، حل شد.

خلاصه ی کلام ایشان که در ویدئوی زیر خواهید دید این بود که اولا «««قرآن ناقص است»»» و کامل آن در اختیار ما نیست؛ ثانیا قرآن «««قرآن سه جلد است»»» و این یک جلدی که ما توی کتابخانه مان داریم نیست؛ ثالثا در حوزه های علمیه، گرایش به سمت احادیث و روایات از آن رو بیشتر است که «««قرآن فعلی جوابگوی همه ی مسائل ما نیست»»»...

و من بالاخره خیال ام بعد از سال ها راحت شد و از حیرت و اعجاب خارج شدم! حیرت و اعجاب ام از آن رو بود که فکر می کردم خداوند عالمیان، صاحبِ حداقل یک کیهانِ گسترش یابنده ، با عمق ۱۳۲،۴۵۰،۲۲۶،۶۱۶،۱۲۰،۰۰۰،۰۰۰،۰۰۰ کیلومتر، چطور کتابی برای نوع بشرِ ساکن بر روی یک مولکول در ابعاد کیهانی نازل کرده، که جز آیات مربوط به زدن زنان نافرمان و هلاک کردن کافران و زدن گردن و بریدن دست و پا و اینهایش را ما نمی فهمیم و طبق گفته ی همین آقای آیت الله حیدری، در حوزه های علمیه، بیشتر از قرآن، به احادیث و روایات امثال ملا محمد باقر مجلسی و اینها پرداخته می شود که در واقع، تکمیل کننده ی قرآن هستند.

مرسی آقای حیدری که ما را روشن فرمودید!

اما مهم ترین قسمت سخنان حضرت آیت الله حیدری این بود که قرآن فعلی ناقص است و «««۶۲۳۶ آیه نیست و حدود ۱۷۰۰۰ آیه دارد»»» و دو جلد دیگر را امام زمان خواهد آورد (البته یک نسخه ی قرآن جمع آوری شده توسط حضرت علی هم هست که شیعیان برای اختلاف نظر نیفتادن میان مسلمانان جهان، آن را رو نکرده اند و خدا می داند که دست چه کسانی ست و این قرآن هم حتما باید خواندنی باشد!)

خب. وقتی کتابی ناقص است، معلوم است که نمی شود آن را فهمید، و وقتی هم که همین آقای آیت الله که اتفاقا زبان اول اش هم عربی ست و تمام درس هایش را در حوزه ی علمیه قم به عربی می دهد یعنی خیلی خوب می فهمد که قرآن چه می گوید، می فرماید که قرآن ناقص است و «««از درجه ی اعتبار ساقط است»»»، آن وقت منِ ابله، بر اساس آموزه های دکتر شریعتی ابله تر از خودم، رفته ام این کتاب ناقص را باز کرده ام که بخوانم و بفهمم و در نهایت سرم به سنگ خورده و هیچ از آن دستگیرم نشده است...

بنابراین، بعد از ۶ دهه زندگی، دو تا بد و بیراه سنگین به دکتر شریعتی گفتم و قرآن محترم و مقدس را دوباره در شال سبزش پیچیدم و آن را بعد از بوسه زدن بر عطف اش بر طاقچه نهادم، که این کتاب ناقص، اگر کاربرد خوب و انسانی یی داشته باشد، همانا گذاشتن بر روی جنازه ی مرده و روی سفره ی عقد و عروسی ست، تا نظر شما خوانندگان محترم چه باشد! :