Wednesday, June 1, 2016

جاسوسان وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران




جاسوسان وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران
صدای آمریکا : هفته گذشته دکتر شاهین دادخواه، مأمور سرویس ضدجاسوسی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در ۲۵ سال پیش، در برنامه حضور داشت. آقای دادخواه از خرداد ۸۹ تا آذر ۹۴ به اتهام جاسوسی در اوین زندانی بود. قرار بود ایشان در برنامه این هفته هم حضور یابد، که به دلائلی عذر خواست.

اما در ادامه بحث جاسوسان اطلاعات و سپاه، دی‌ ماه ۹۱ مصلحی، وزیر اطلاعات اعلام کرد سربازان گمنان امام زمان، ۲۰ تا جاسوس اسرائیل را در پیوند با ترور دانشمندان هسته‌ای، دستگیر کرده‌اند.

آقای شاهین دادخواه در یکی از نامه‌هایش از زندان به مقامات جمهوری اسلامی، به باند موسوم به مثلث مصلحی، تدین، و رضوی در وزارت اطلاعات اشاره کرد – باندی که به گفته وی، ازجمله کارهایش، رد گم کردن در ماجرای ترور چهار کارشناس ارشد هسته‌ای بوده، و حال "قاتلان شهدای هسته‌ای راست راست در خیابان می‌گردند و سیستم اطلاعاتی را به سخره می‌گیرند."

در برنامه هفته قبل از آقای دادخواه پرسیده شد که "آیا شهدای هسته‌ای قربانی جنگ قدرت در جمهوری اسلامی شدند؟" وی در پاسخ گفت: "هیچیک از قاتلان شهدای هسته‌ای را نتوانستند دستگیر کنند. افرادی هم که به عنوان جاسوس اسرائیل زندانی بودند، آدم‌های بدبختی بودند – کسانی که در زندان بودند، می‌دانند من چه می‌گویم."

آقای دادخواه همچنین در پاسخ به این سوال که "آیا دانشمندان هسته‌ای ایران را اسرائیل ترور کرده؟" گفت: "البته اسرائیل مخالف سیاست‌ها و فعالیت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران بود. این احتمال هست که چنین کاری را کرده باشد؛ ولی هرگز نگفته که دانشمندان هسته‌ای ایران را من ترور کردم. حفاظت دانشمندان هسته‌ای برعهده وزارت اطلاعات است؛ و این وزارت باید در این موارد پاسخگو باشد – نه این که بیاییم و بگوییم آمریکا یا اسرائیل دانشمند ما را ترور کرده. کس دیگری هم نمی‌تواند ادعا کند که آمریکا یا اسرائیل دانشمندان ایران را ترور کرده، و هیچ سندی هم در این زمینه وجود ندارد تا چنین ادعایی ثابت شود."

وی در پاسخ به این پرسش که "نیروهای زیردست آقای رضوی در وزارت اطلاعات که جذب سرویس‌های بیگانه شده‌اند... و مقامات ارشد دولت، که سری‌ترین اطلاعات را به خارجی‌ها می‌دادند، چه کسانی بودند؟" گفت:"وقتی می‌گویم در زمینه پیدا کردن قاتلان دانشمندان هسته‌ای سهل‌انگاری از طرف وزارت اطلاعات صورت گرفته، منظورم همین است. تورهای حفاظتی را نزدیکترین اشخاصی که اطراف آقای رضوی بودند، در اختیار سرویس‌های اطلاعاتی خارجی گذاشتند. و ایشان برای جلوگیری از آبروریزی، پروژه‌هایی را استارت زدند؛ بحث امیر حکمتی را و دیگران را به میان کشیدند تا بتوانند عملکرد وزارت اطلاعات را در افکار عمومی توجیه کنند."

آقای دادخواه در جواب این سوال که آیا افرادی که اطلاعات در اختیار سرویس‌های خارجی گذاشته بودند، همچنان در وزارت اطلاعات سر کارند؟ گفت اگر هم سرکار نباشند، کسی آن‌ها را ندید و محاکمه هم نشدند. و مدیران ارشد وزارت اطلاعات هم قاعدتاً می‌دانستند که نزدیکانشان اطلاعات طبقه‌بندی شده را در اختیار سرویس‌های جاسوسی بیگانه قرار داده‌اند.

مباحث مطرح شده با آقای دادخواه، با محمد نوری زاد، میهمان برنامه این هفته صفحه آخر در میان گذاشته شد.

س- آقای نوری زاد! آقای شاهین دادخواه سربسته می‌گوید کسانی که زندانی بودند می‌دانند که ایشان چه می‌گوید. شما هم قبلاً در همین برنامه گفته بودید که در زندان با اطلاعاتی‌ها یا سپاهی‌های متهم به جاسوسی برای اسرائیل برخورد داشتید. چطور می‌توان پیوندی میان این دو برقرار کرد؟

ج –گرفتاری مردم ایران از آنجایی شروع شد که هم نخواستند بفهمند، و هم نخواستند که بفهمند. ما اگر تا دیروز نمی‌خواستیم بفهمیم، امروز "می‌خواهیم که نفهمیم." اما در همین معرکه نفهمی یادگرفتیم که به هر مشکلی برمی‌خوریم، به اهل و متخصص آن مراجعه کنیم و برای ترمیم نفهمی خودمان آدم‌های درس خوانده و متخصص را دعوت به کار می‌کنیم – تا یکی بیماری ما را معالجه کند و دیگری برایمان ساختمان بسازد و سومی ماشین معیوبمان را برایمان تعمیر کند. در این جاها می‌دانیم از چه کسی کمک بخواهیم. ولی در معرکه بزرگ، حساس و پرخطر کشورداری – که سرتاسر به تخصص و کاردانی و مدیریت نیازمند است – به ابلهانه‌ترین شیوه‌های بشری دست بردیم، و کل کشور را با همه داشته‌های اساطیری و تاریخی و دارایی‌های انسانی و پولی‌اش سپردیم به دست آدم‌هایی که کمترین نسبتی با کشورداری که هیچ، با اداره یک مدرسه هم نداشتند. ما ابلهانه اختیار کشوری به این سترگی را سپردیم به دست آخوندهایی که کمترین نسبت، لیاقت و عرضه‌ای در مقوله حساس و متخصصانه کشورداری نداشتند و ندارند. آخوندها چون بلد نبودند با دنیای فهم ارتباط برقرار کنند، و چون بلد نبودند با مردم فهیم داخل کشور ارتباط برقرار کنند، به تلخ‌ترین و ناجوانمردانه‌ترین شیوه‌های تعامل یعنی زندانی کردن و تاراندن معترضان روی آوردند. آخوندها خیلی ها را زدند و کشتند. و چون از هیچیک از موارد کشورداری و مدیریت بر این گستره سترگ – که نامش ایران است – سررشته نداشتند، بهترین و مناسبترین گزینه شدند برای نفوذ جاسوسان و آدمهای ابن الوقت و رانت خوار. آخوند چه می‌فهمد دیپلماسی جهانی، تعامل بین المللی یعنی چه؟ از رسانه چه می‌فهمد؟ از مردم، روان، عاطفه، زمان، محیط زیست، آب‌های زیرزمینی و غیره چه می‌داند؟ چون بلد نیست، و نمی‌خواهد نشان بدهد که نمی‌داند، نفهمی خودش را با استخدام آدم‌های همراه و همدل و مطلع جبران می‌کند. این جاست که روسیه پا به میدان می‌گذارد و در قدم نخست و در همان اوایل انقلاب شاهد بودیم که تمامی افراد شاخص انقلاب را – مثل مطهری و بهشتی – از میان برداشت و راه را برای برآمدن آقای خامنه‌ای باز کرد. سفارت آمریکا را با هیجان دانشجویان ابله تسخیر کرد و برای فروش اسلحه و روفتن دارایی‌های کشور، ملاها را به داخل جنگ هشت ساله هل داد. همین روس‌ها حلوای هسته‌ای را به دهان ملاها گذاشتند و با جارو کردن دارایی نقد کشور، مشتی آشغال هسته‌ای را در دخمه‌های هسته‌ای ایران ریخته و مرتب به آخوندها وعده می‌دهد که شما تا شش ماه یا یکسال دیگر به بمب هسته‌ای دست پیدا خواهید کرد.

سرداران سپاه مگر چه کسانی بودند و هستند؟ تک تک آنها را می‌شناسیم. افرادی بسیار معمولی بودند که در هر عملیات، هر کدامشان با یک گردان و یک لشگر از جوانان مردم به جبهه رفتند و با ندانم کاری‌هایشان همه را به کشتن دادند و با چند دسته و گروه برگشتند. این سردارها و آخوندهای متوقف در احکام و جامانده در ۸۰۰ سال پیش، بدون این که خودشان بدانند، با مدیریت و اطلاعات روس‌ها و اسرائیلی‌ها به سامان امور پرداختند.

در داستان مذاکرات هسته‌ای، آقای جلیلی به بن بست رسیده بود و تحریم‌ها کارد به استخوان بیت رهبری رسانده بود. اینجا بود که روس‌ها ایده کشتن دانشمندان هسته‌ای را روی میز سپاه و بیت رهبری گذاشتند؛ چند نفر را به اسم دانشمند کشتند تا  مگر در بن بست هسته‌ای گذرگاهی باز کنند.   
آقای نوری زاد در مورد ترور دانشمندان هسته‌ای می‌گوید لازم به ذکر است که اولاً این افراد دانشمند نبودند - افراد رده چندم بودند. دوم این که انکارناپذیر است که قتل آنها یک ایده کاملاً روسی بود که به دست سپاه انجام شد.

س – هفته پیش آقای دادخواه به صراحت گفت که به عنوان مأمور نظام جمهوری اسلامی، به عنوان نماینده جمهوری اسلامی ایران بارها به اسرائیل رفته و با مقامات بلندپایه، از جمله وزیر صنایع آن کشور، ملاقات کرده است. آیا این صرفا یک تاکتیک مذاکره با دشمن است؟ یا باید به حساب سیاست، عوافریبی، یا حقه بازی آخوندی گذاشت که ورزشکارانش باید از روبرو شدن با ورزشکاران اسرائیل و کسب مدال چشم پوشی کنند؟