Wednesday, October 28, 2015

پسربچه ها ، قربانیانِ پنهانِ تجاوز خانگی



ماهرخ غلامحسین پور

آمارها نشان می دهند که پسران در ایران بیش از دختران در معرض تجاوز جنسی قرار می گیرند. اما غالبا وقتی از تجاوز جنسی حرف می زنیم، بلافاصله ذهن ما از بازمانده آزار جنسی، نوعی تصویر زنانه می سازد. این در حالی است که به دلیل نگاه عرف، که در پس زمینه و بطنش، فرد آزاردیده را غیر قابل بخشش می داند و وجود این باور اشتباه که پسر بچه آزاردیده، بعد از این اتفاق نمی تواند یک مرد طبیعی باشد و از مردانگی ساقط شده است، این بخش از تجاوز در سکوت عجیبی نادیده گرفته می شود.

تا پیش از اینکه سال ۱۳۹۱ «اسماعیل احمدی مقدم» در گفت و گو با روزنامه قانون اظهار کند که از ۹۰۰ پرونده ثبت شده درباره تجاوز در سال ۱۳۹۰، حدود ۴۰ درصد آمار مربوط به تجاوز به زنان و ۶۰ درصد آن مربوط به مردان بوده که بیشتر این افراد در گروه سنی زیر ۱۵ سال بوده اند، کمتر کسی متوجه وخامت وضع پسران قربانی و آزاردیده از تجاوز می شد.

بی بی سی از قول دکتر «کتایون خوشابی»، فوق تخصص روانپزشکی کودکان نقل می کند که: «در ایران پسران، بیشتر از دختران مورد سوء استفاده جنسی قرار می گیرند و دلیل آن را می توان قیدها و محدودیت‌ها و مراقبت‌هایی دانست که خانواده‌ها بیشتر برای دختران قائل هستند و پسرها به دلیل آزادی عمل بیشتری که دارند و نظارت کمی که والدین روی رفت و آمد آنها اعمال می کنند بیشتر مورد آزار جنسی افراد غریبه قرار می گیرند»

اما بخش دردناک ماجرا وجود تجاوزهای خانگی به پسران است. تجاوزی که به ندرت از درون چهاردیواری خانواده به بیرون درز پیدا می کند و مانند یک زخم کهنه و عمیق و ماندگار، تا همیشه درمان نشده و تلخ، باقی می ماند.

سایکولوژیست ها و کارشناسان علوم رفتاری بر این باورند که تجاوز جنسی خانگی برای پسر بچه ها، در مقیاس تجربه تجاوز از سوی افراد غریبه بسیار دردناکتر و پیچیده تر است، چرا که محیط خانه در دوران کودکی تنها محیط ایمن و پناهگاه فرد شناخته می‌‌شود و افراد خانواده و فامیل کسانی هستند که کودک با آنها پیوندهای عاطفی عمیقی دارد. به همین دلیل هم تجربه‌ تجاوز از سوی کسانی که قرار است حامی و مراقب کودک باشند، آنهم در فضایی که تنها مامن کودک است، بسیار مخرب­تر از تجربه‌ تجاوز توسط یک غریبه‌ است.

فکر می کردم این هم بخشی از رابطه پدر و فرزندی است

صدایش انگار از اعماق یک بن بست دور، از ته یک کابوس یا از ته یک چاه می آید، ضعیف و دور. او حرف می زند و من پاهایم شروع می کنند به لرزیدن. فکر می کنم لابد حال او بهتر از من است، از منی که با شنیدن این قصه، ترس خورده و وارفته ام پشت سیم های تلفن « ای کاش کس دیگری این کار را با من کرده بود. ای کاش او نبود. ای کاش مرد همسایه بود. بیست سال گذشته اما حتی یک دقیقه از خیالم نمی رود. فراموشم نمی شود.حتی توی خواب هایم»

او مدام اصرار می کند تلفن من امن است؟ شنود نمی شود؟ و من فکر می کنم این همه ترس و ناامنی و دهشت، این همه زخم از کجا سر باز کرده؟

«هیچ تصویری از مادرم به خاطرم نیست. فقط می دانم که من چهار ماهم بود که او از آن خانه رفت  چهره عمه ام به خاطرم مانده که چادر نماز گلدار می پوشید و مدام لبخند می زد. او تنها کسم بود. اما وقتی چهار سالم بود از سرطان معده و شاید هم از فقر و بی دوا و درمانی درگذشت. مرگ او پایان همه چیز بود. یکسال بعد از مرگ عمه بود که آن قصه تلخ شروع شد. شبها کنارم می خوابید. اوایل فقط تنم را دست می کشید و گاهی هم انگشتش را…» گریه است یا شرم که نمی گذارد جمله اش را تمام کند؟ نمی دانم.

«فقط پنج سالم بود. روزها مرا می گذاشت پیش بچه های زن همسایه که دوست صمیمی عمه بود و می رفت کارخانه. کارخانه پارچه بافی. کارگر آن جا بود و من توی کوچه ها بزرگ شدم. شبها شام­مان را در سکوت می خوردیم و بلافاصله تشک کهنه را وسط هال پهن می کرد و چراغها خاموش می شد و ساعت رنج و درد من شروع می شد. سالها این قصه ادامه داشت. من فکر می کردم این کارها عادی است. فکر می کردم این هم بخشی از رابطه پدر و فرزندی است. اگر زن همسایه نبود به مدرسه هم نمی رفتم. او اصرار کرد و  من همراه با بچه هایش مدرسه ای شدم. وقتی کلاس پنجم دبستان بودم درست نمی دانم چه شد که با همکلاسی ام که کنارم  روی یک نیمکت می نشست در این باره حرف زدم. از این رابطه گفتم. از زخمی که شبها نمی گذاشت بخوابم و از اینکه گاهی کنترل مدفوعم را از دست می دادم و تازه آن زمان بود که فهمیدم هیچ کدام از آن اتفاق ها عادی نبوده. حالا او مرده و من سالهاست که با این زخم ها زندگی می کنم»

این که مدام تکرار می کند « ای کاش او نبود. ای کاش کس دیگری غیر از او بود» مرا به فکر می اندازد که آیا اثرات تجاوز خانوادگی با سایر انواع تجاوزها متفاوت است؟

سوال اینجاست که چرا یک قربانی تا سالها مورد سوء استفاده یا تجاوز خانگی قرار می گیرد در حالی که هیچ تصوری از فاجعه ندارد؟ مسئولان وزارت آموزش و پرورش چرا نسبت به آموزش مسائل جنسی به کودکان سر باز می زنند؟ چرا در سیستم آموزشی ایران آموزش و آگاهی بخشی به کودکان به شکل شگفت انگیزی نادیده گرفته شده و همین ناآگاهی، روز به روز به تعداد قربانیان جامعه می افزاید؟

خانواده ها، متولیان و برنامه ریزان یک جامعه باید بدانند تنها راه کاهش موارد تلخ و دردناک تجاوز جنسی خانگی و غیر خانگی ، آموزش کودکان است. کودک آگاه کمترین حد آسیب را تحمل می کند و  تنها با آموزش کودکان است که می توان از بروز اتفاقاتی از این دست جلوگیری کرد.

انگی که جامعه به مرد آزاردیده می زند سهمگین تر از زن آزاردیده است

«گلناز ملک»، کارشناس روان‌شناسی در حوزه تخصصی بیماری‌ها و اختلالات جنسی در این باره به خانه امن می گوید: « در جامعه‌ مردسالاری مثل جامعه‌ ما که مردانگی یک مرد با فاعلیت جنسی‌اش تعریف می‌شود، انگی که جامعه به مرد آزاردیده ازتجاوز جنسی می زند بسیار سنگین تر و سهمگین تر است و مردانگی آنهاست که زیر سوال می رود به همین دلیل است که غالبا خانواده های پسران آسیب دیده کمتر در پی اثبات خشونت هستند و خود آزاردیده هم در این باره صحبت نمی‌کند.»

او می افزاید:« آزار و سواستفاده‌ جنسی چه به شکل خانگی و چه از سوی غریبه، همانقدر که برای دختر بچه‌ها اتفاق می‌افتد، از سوی آزارگر مرد و در موارد نادر از سوی آزاررسان زن، بین پسربچه ها هم شایع است»

این کارشناس به ایمیل هایی اشاره می کند که از سوی مردان آزاردیده دریافت کرده است:«وقتی داشتم روی تزم کار می‌کردم ایمیل‌های زیادی از مردها گرفتم که از تجربه‌های تلخشان نوشته بودند.»

او درباره نشانه های هشداردهنده ای که دیگران را متوجه تجاوز به پسر بچه آزار دیده می کند، می گوید: « نشانه‌های آزاردیدگی تا تجاوز جنسی سه مدل است و نوع آن بسته به میزان تروما کم و بیش فرق می‌کند. علایم فیزیکی‌، فقط در موردهای تجاوز و وقت‌هایی است که آزار مورد نظر منجر به آسیب فیزیکی در اندام‌های تناسلی یا مقعد و اندام دهانی شده باشد. علایم غیر فیزیکی شامل اختلال‌های رفتاری است که بعضی‌ از آنها به صورت تمایل به برقراری نوعی ارتباط جنسی با بچه‌های دیگر و بخصوص رفتارهای خشونت آمیز جنسی نسبت به بچه‌های کوچک تر یا ضعیف تر از خود ،دیده می‌شود. اغلب پسربچه‌هایی که مورد آزار یک مرد بزرگسال قرار گرفته اند نوعی رفتار خشونت آمیز جنسی نسبت به کوچکترها از خودشان بروز می دهند.

از این کارشناس می پرسم این واکنش ها بدین معناست که پسر بچه های آزاردیده نسبت به مسائل جنسی هوشیارترند؟

«گاهی پسر بچه های آزاردیده در زمان دیدن صحنه های مختلف جنسی مثل بوسدن در فیلم ها و کارتن ها اظهار نظرهای جنسی می‌کنند.»
به گفته ملک «نشانه‌های رفتاری‌ آزاردیدگی بین سنین مختلف و به نسبت میزان و شکل آزار مختلف است. اما از نشانه‌های مشترکش می توان به تغییر رفتار ناگهانی، بازی و همکاری نکردن با همسن و سال‌ها، و مشکلات تحصیلی کودک اشاره کرد.نشانه های تجاوز در سنین ده تا دوازده سالگی نشانه هایی هستند مثل اختلال خواب، ناتوانی در دفع یا کنترل ادرار، رفتارهای عجیب عود کننده، آسیب‌زدن فیزیکی و زخمی کردن بدن خود، عدم تمایل به تنها ماندن با شخصی خاص، ترس از تیپ‌های مشخص مثلا مردهای سبیل‌دار، ایجاد آتش‌سوزی و خشونت نسب به حیوانات که این دو مورد آخر در پسرها بیشتر دیده می‌شود»
این کارشناس به نشانه های تجاوزدیدگی در سنین بالاتر هم اشاره می کند:«نشانه های آزاردیدگی و تجاوز در سنین بالاتر مثلا از ده سالگی تا شانزده سالگی می تواند به صورت اختلال در تغذیه که شکل حاد آن ممکن است به صورت اختلا‌های آنارکسیا و بولمیا خودش را نشان دهد، قابل مشاهده باشد، فرار از خانه، مصرف مواد مخدر، افسردگی و کناره‌گیری اجتماعی و اقدام به خودکشی هم می‌تواند از دیگر علائم این شکل از آسیب باشد.»

از گلناز ملک می پرسم«چرا قربانیان تجاوز خانگی تلاش می کنند این واقعه را انکار یا پنهان کنند؟» و او تاکید می کند که مهم ترین عامل این پنهانکاری می تواند ترس باشد.

« آزار و تجاوز جنسی تکرار شونده اغلب با تهدید و ارعاب از سوی آزارگر همراه است. تهدید به آسیب رساندن به خود فرد یا اعضای دیگر خانواده. یا تهدید به افشای ماجرا، شرم، احساس گناه و احساس تقصیر و انگ‌هایی که در یک جامعه مردسالار به کسی که تجربه آزار جنسی داشته می‌چسبد، دلایل دیگری هم برای انکارتجاوز جنسی وجود دارند.»

او در مورد اینکه چه تیپ یا گروهی بیش از دیگران تجاوز جنسی را انکار و پنهان می کنند اظهار می کند:« این پنهان کاری را در نوع بسیار شدیدتر می توان در پسر بچه ها یا مردهایی دید که تجربه تجاوز خانگی یا هر شکل دیگر آزار جنسی خانگی داشته اند.»

منبع: زنان ایران امروز