Thursday, October 8, 2015

خاطرات تلخ آرش صادقی از روز تولدش در زندان




6 مهر روز تولد زندانی سیاسی آرش صادقی است .وی با نوشتن خاطره ای تلخ بخشی از شکنجه هایی که در این روز نسبت به او روا شده را شرح میدهد :

روز تولد ،شش مهر،دو الف سپاه
صدای گلرخ رو از اتاق بازجویی روبرویی میشنوم،
گلرخ:میخوام همسرمو ببینم.
بازجو:نمیشه
گلرخ : تولدشه یه دقیقه ببینمش
بازجو: نه امکان نداره.
صدای پای گلرخ رو میشنوم که با مراقبش از جلوی اتاق ما رد میشن و میرن.خیلی وقته ندیدمش دلم براش یه ذره شده.
یک ساعت بعد رفتن گلرخ به بند، من همچنان بازجویی هام ادامه داره
بازجویی که تموم میشه یکی از کارشناس ها منو تحویل بند میده.
سری آخر هواخوریه.مستقیم میفرستن برای هواخوری نیم ساعته.برای اولین بار سه نفرو تو هواخوری میبینم دقت میکنم یکیش استاد طاهریه،دومی امید حق شناس،سومی یه زندانی لریه که بعدها فهمیدم جرمش بمب گذاری در لرستان بوده.
چند دقیقه بعد انتقالم این سه نفرو میبرن داخل.معمولا هواخوری من تک نفره بود.
تو افکار خودم غرق شدم که صدای دختری رو میشنوم.
امید امید،آرش،آرش.
دقت میکنم
صدای آتنا فرقدانیه.هواخوری خانم ها بالای هواخوری آقایون هست.جواب میدم:خوبی آتنا،چیکار میکنی؟در حین رد و بدل کردن این چند جمله بودم که دیدم زندانبان وارد محوطه شد.
چند لحظه ای مکس کرد و شروع کرد به داد و بیداد کردن،جوری که صداش به هواخوری خانمو برسه،برو کثافته هرزه دادو بیداد نکن.
بعد راهشو به سمت من کج کرد،به محض رسیدن یه سیلی میزنه تو صورت من.
این زندانبان پیشتر هم(( زمانی که من در اعتراض به بازداشت گلرخ اعتصاب غذا کرده بودم، تو روزای اعتصاب هم)) دو تا سیلی به من زده بود
در صدمی از ثانیه تصمیم گرفتم به هر قیمتی شده
جوابشو بدم.
منم یه سیلی راهی صورتش میکنم.عینکش از چشمش میفته.عینکو برمیداره و بدون اینکه نگاه کنه به سمت در مسئول بند دو الف میره.
دو نفر رو با خودش میاره و سه نفری منو منتقل میکنن به اتاق مسئول بند.
مسئول بند:بچه...به مسئول ما تعرض کردی کاری میکنم که به...بیفتی.

من:آقای محترم من تو سلول دو در سه ای هستم که توالت هم نداره و فقط در روز سه بار اجازه رفتن به توالت رو دارم.میخوای چیکار کنی؟
مادرمو کشتید.من ابایی از مرگ ندارم.ته این بازی چیزی بیشتر از مرگه؟
درگیری لفظیمون ادامه پیدا میکنه و...
همون شب شورایی تشکیل میدن و منو به صورت تنبیهی سه هفته ممنوع الهواخوری میکنن البته با درج در پرونده.
تو گزارش دادگاه اشاره میشه فرد نامبرده بارها و بارها با مسئولین بند درگیری لفظی و فیزیکی داشته است
روزهای عید و تولد متعددی رو در زندان بودم ولی مهر 93برای من با بازداشت گلرخ یادآور روزهای خیلی سیاه تری بود.

منبع -  صفحه دمکراسی و آزادی برای ایران